خدمتگذار اسلام باشید در هر سنگری که لازم باشد
با الحمدي نما روح مرا شاد
(سنگ نوشته قبلي مزار شهيد حبيبا... هاديلو)
شمشير عشق بر سر سنگ مزار ماست
ما عاشقيم و كشته شدن افتخار ماست
(سنگ نوشته جديد مزار شهيد حبيبا... هاديلو)
« مرتبه شهادت از مراتب عاليه و كمالات نفسانيهاي است كه از اولياي خدا به ارث رسيده است. ما خاكيان محجوب يا افلاكيان چه دانيم كه اين « ارتزاق عند ربالشهدا» چيست؟ چه بسا مقامي باشد كه خاص مقربان درگاه او جلّ و اعلا و وارستگان از خود و ملك هستي باشد. پس مثل من وابسته به علايق و وامانده ازحقايق چه گويم؟ و چه نويسم؟ كه خاموشي بهتر و شكستن قلم اوليتر است. از فرمايشات امام خميني(ره)»
معلم فصيح و سخنور در سال 1342 در يك خانواده مذهبي و مومن در شهر هيدج قدم به عرصه هستي نهاد. از ابتدا آثار ذكاوت و فراست در وجود او هويدا بود و به همين خاطر پس از ورود به دبستان در سال 1349 با پشت سر گذاشتن مقاطع سهگانه كه معمولاً شاگرد اول كلاسها بود هوش و استعداد خود را نمايان ساخت.
شهيد هاديلو در سال 1360 در كنكور سراسري تربيت معلم با كسب رتبه اول كشوري در رشته ديني و عربي تربيت معلم شهيد بهشتي تهران پذيرفته شد و از مهر ماه همان سال شروع به تحصيل نمود. پس از يك سال تحصيل (طرح شهيد رجايي) در سال تحصيلي 62-61 در مدرسه راهنمايي عميدآباد مشغول تدريس گرديد.
فعاليتهاي ديني و اجتماعي معلم شهيد از زبان آقای سعيد نقيلو
شهيد حبيباله هاديلو از دوستان دوران كودكي و نوجواني ما بود. از سال 1353 كه انجمن اسلامي جوانان هيدج تشكيل شد ايشان از فعالان عرصه فرهنگي و مذهبي بود و به لحاظ استعداد عالي در درك و فهم مسائل مذهبي و علمي رشد بسيار سريعي داشت. در دوازده سالگي در كلاس قرائت قرآن « دارالتبليغ» در هيدج نفر اول كلاس بود كه به صورت ويژه به حوزه علميه قم فرا خوانده شد.
وي علاوه بر برنامههاي تدريس كه از سال 1356 در انجمن اسلامي به عهده گرفته بود. در مجالس و محافلي كه بعد از پيروزي انقلاب به مناسبت ايام الله در سطح منطقه اعم از شهرها و روستاهاي اطراف برگزار ميشد شركت مينمود. با ايراد خطابهها و سخنرانيها، شعر نو، حديث و نهج البلاغه شكوهي ديگر به مجلس ميداد.
منزلشان که محل تشكيلات جلسات مذهبي بود او را يك فرد آگاه به زمان و انسانی اجتماعي و سياسي بار آورده بود. با تربيت ديني كه او با خود داشت اميدي براي آينده منطقه ما محسوب ميشد و بر اين باور ايمان داشتيم كه در آينده منشأ كارهاي بزرگي خواهد بود.
از ابتداي شروع انقلاب اسلامي با حضور مداوم خود در برنامهها و تظاهرات نقش يك جوان فعال و آگاه انقلابي را به خوبي بازي ميكرد. در همان زمان الگوي خوب يك جوان موفق محسوب ميشد و ما دوستان و هم سن و سالهايش او را همان موقع الگوي خود قرار ميداديم.
فعّاليّت سياسي شهيد
با شبنامهنويسيها و پخش و تكثير اعلاميههاي امام كه از پاريس و نجف و از كانالهاي مخفي به انجمن اسلامي ميرسيده در پيشبرد انقلاب نقش اساسي داشت. بعد از پيروزي انقلاب انجمن اسلامي جوانان هيدج دست همكاري و همياري به دولت اسلامي داد و در توزيع عادلانه مايحتاج عمومي را به عهده داشت كه شهيد هاديلو مهمترين نقش را در اين مورد ايفا نمود.
شهيد هاديلو و جبهههاي جنگ
با شروع جنگ تحميلي شهيد عضو بسيج گرديد و در امور مختلف بسيج اعم از نگهباني، گشتزني و امور فرهنگي فعال بود. عليرغم اينكه خدمات خوبي در شهر و مدرسه ارائه ميكرد اما روح بلند و انقلابيش از حضور در جبهه و مجاهدت در اين راه غافل نماند و در تابستان سال 1362 كه ميبايست در تربيت معلم براي ادامه تحصيل مشغول باشد به دانشگاه انسانسازي يعني جبهههاي حق عليه باطل رهسپار گرديد. سرانجام در صبح گاه 29/4/1362 بر اثر كمين
دشمن در بخش « ميرآباد» در 40 كيلومتري مابين سردشت- پيرانشهر با اصابت تير به ناحيه سر و گردن به دست دشمنان اسلام گُل وجودش پرپر شد.
وصيتنامه شهيد حبيبا...هاديلو
بسما... الرحمن الرحيم
قل ان الموت الذي تفرون منه فانه ملاقيكم ثم تردون الي عالم الغيب و الشهاده فينبئكم بما كنتم تعلمون.
پس از سلام به ساحت مقدس حضرت وليعصر(عج) ارواحنا له الفدا و درود بر رهبر كبيرمان و نايب بر حقش مهدي، حسين گونه دوران، ادامه دهنده راه پيامبران و ائمه هدي: خميني كبير و درود بر روان پاك شهداي راه آزادگي از اولين شهيد تاريخ تا شهداي صدر اسلام و از شهداي صدر اسلام تا شهداي انقلاب مقدسمان و از شهيدان ما تا آخرين شهيد تاريخ.
آناني كه با نثار بهترين سرمايه خويش در راه معشوق درس چگونه مردن، ايثار و فداكاري را به ما آموختند و اسلام را با خون خويش آبياري كرده تحويل ما دادند و ما نيز بايد اين امانت بزرگ را با نثار جان خويش حفظ نموده به آيندگان بسپاريم و سلام بر خانوادههاي شهدا آنان كه در راه خدا فرزند خويش را فدا نمودند و سلام بر همه آن ها كه در هر سنگري در راه حفظ خون شهدا كوشش ميكنند چون به قول قرآن مرگ چيزي است كه همه بايد طعم آن را بچشند و همه انسان ها بايد بميرند. بنده خواستم چند كلمهاي به عنوان وصيتنامه بنويسم.
پيامي و سخني با خانواده
پدرجان از شما ميخواهم كه مرا ببخشي زيرا من فرزند شايستهاي براي شما نبودم و از اينكه بعضي مواقع از دستورات شما سر باز زدم و يا حقي از شما ضايع كردم معذرت ميخواهم اميد دارم كه حلالم كني تا خدا هم از من راضي باشد.
مادرجان تو مرا با هزاران اميد و آرزو بزرگ كردي و دل خوشيت اين بود كه من فرزند خوبي برايت باشم و ليكن من فرزند خوبي براي شما نبودم. مادر جان از اينكه شما را گاه و بيگاه ناراحت كردم مرا ببخش و حلال كن زيرا اگر شما از من راضي نباشي خدا هم از من راضي نخواهد بود. سخني كه با شما خانوادهام دارم اول اين است كه از كليه اشتباهاتم و خطاهايم بگذريد و حلالم كنيد از اين كه زحمات زيادي براي من كشيدهايد و بعد بدانيد كه مرگ همه جا به دنبال انسان است.
نگوييد كه من به جبهه رفتم كشته شدم اگر ميماندم سالم ميبودم نه خير طبق گفته قرآن وقتي اجل انسان برسد نه يك لحظه زودتر ميشود نه يك لحظه ديرتر. پس انسان هر كجا كه باشد و هر كه باشد ميميرد چه بهتر كه در راه دين و ميهن كشته شود.
در مرگم ناراحت نباشيد و لباس سياه نپوشيد زيرا مرگ نيستي نيست بلكه پُلي است كه انسان به وسيله آن از دار فاني به دار بقا پيش خدا ميرود راهي كه همه بايد بروند ديگر ناراحتي ندارد اصلاً ماندن امثال من در اين دنيا جز اينكه گناه كند و كارنامه اعمالشان را سياهتر بكند كه نيست پس چه بهتر كه زودتر بميرد فقط بعد از ُمردن من برايم دعا كنيد شايد با دعاهاي شما خدا از گناهانم بگذرد و از من راضي باشد و از عذاب دردناك الهي بر كنار باشم و بدانيد كه راه حق همان راهي است كه رهبري آن هم اكنون به عهده پير جماران ميباشد.
پس سعي كنيد دست از او برنداريد و به هر نحو ممكن به او كمك كنيد زيرا اگر او را كمك كنيد حسين ابن علي را كمك كردهايد و هم چنين جبهه را فراموش نكنيد و هر كمكي كه ميتوانيد به جبهه بكنيد و مراسم مذهبي مخصوصاً نماز را فراموش نكنيد.
برادرانم سخنم با شما اين است كه سعي كنيد مثل امثال من نباشيد كه در زندگيشان به جز مصرف ثمري ندارند آن هايي كه مردنشان بهتر از ماندنشان ميباشد زيرا لااقل از مصرف كم ميشود. برادرانم سعي كنيد كه با درس خواندن و هر كار ديگري كه اسلام احتياج داشته باشد هميشه زندگيتان در راه خدا و خدمت به اسلام سپري شود.
پيام به مردم
اي مردم! دريابيد كه در چه زمان به سر ميبريد و مسئوليت خويش را درك كنيد. مبادا با تنها
گذاشتن امام مثل امام حسين(ع) لعنت ابدي را براي خويش ببريد و در همه حال به اسلام و قرآن كمك كنيد و امام را تنها و بيياور نگذاريد. هر كس به هر نحو ممكن آناني كه قدرت دارند جبههها را خالي نگذارند كه اگر خداي نكرده اين طور كنند خون مقدس شهدا را پايمال كردهاند از آن بدتر اگر خداي نكرده علاوه بر كمك به انقلاب نکردن درصدد كارشكني عليه انقلاب اسلامي و يا حتي اگر بيتفاوت باشند كارهايشان پايمال كردن خون شهدا ميباشد و عذاب دردناك الهي متوجه آنان خواهد بود.
روي سخنم با افرادي همچون خودم ميباشد كه هنوز تحول معنوي در آن ها اثر نكرده و هنوز مثل حيوانات در فكر خوردن و خوابيدن هستند به آن ها ميگويم بترسيد از عذاب الهي كه خداوند در كمين ستمكاران است و بدانيد كه اگر حسيني نباشيد يزيدي هستيد. مبادا در ظاهر به يزيد ناسزا بگوييد ولي خود راه يزيد را بپيماييد.
شما اي بيخبران! و بي تفاوتان! مگر نميبينيد كه چطور جوانان از خون خويش ميگذرند شما باز آگاه نميشويد به قول قرآن مبادا از « صم بكم عمي فهم لايرجعون» باشيد كه در آن صورت واقعاً در زندگي باختهايد. سخن زياد است ولي به اين اكتفا ميكنم.
اندكي با تو گفتم غم دل ترسيدم
كه دل آزرده شوي ور نه سخن بسيار است
پيام به دوستان
پيام من به دوستان اين است كه مبادا مثل من باشيد و در دم مرگ تأسف بخوريد كه چرا در راه خدا كاري نكرديد و عمرتان به هيچ و پوچ گذشت. در راه خدا و اسلام بكوشيد و در هر سنگري كه لازم شد به اسلام خدمت كنيد. مخصوصاً جبهه ها را فراموش نكنيد كه به قول امام عزيز مسأله اصلي جنگ است و مرا هم دعا كنيد و از خطاهايم نسبت به شما بگذريد.
پيامم به پدران و مادران
پيام به پدر و مادران اين است كه سعي كنيد كه فرزندانتان را آن طور كه اسلام گفته تربيت كنيد كه امروز اسلام احتياج به افراد صالح زياد دارد.
سخنم با جوانان و نوجوانان
اين است كه دست از درس برندارند كه دشمن ميخواهد ما جاهل باشيم تا بهتر بتوانند بر ما حكومت كنند و ما هم بايد با درس و آگاه شدن خويش مشت محكمي بر دهان دشمنان بزنيم.
والسلام عليكم و رحمه ا... و بركاته.
( يكي از مدارس راهنمايي هيدج به نام اين شهيد بزرگوار مزين گرديده است.)
منبع: کتاب مردان آفتاب به قلم اصغر جاهدیفر