نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
از این وضعیت بسیار ناراحت بودم. به پسرم گفتم:«حسن جان! برای این شهدا باید کاری کنی و نام و خاطره‌شان را زنده نگه داری»... ادامه این خاطره از مادر شهید «حسن حسین‌پور» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۱۲۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۹

کتاب «راه ستاره‌ها 3»، زندگینامه و مجموعه خاطرات خواندنی شهید "حسن حسین‌پور" است که در پنج هزار نسخه به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۴۷۱۲۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۹

در بین راه به علی گفتم که اسلحه عراقی‌ها را بگیریم و فرار کنیم، اما او مرا به صبر دعوت کرد و راه را ادامه دادیم، چند صد متری رفته بودیم که ناگهان ...آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «سبزعلی اینانلو» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۱۲۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۸

قاسم همیشه زیر پایش زخم بود، چون دوستانش می‌گفتند که او همیشه توی جبهه‌ها پوتین‌هایش را از پایش در می‌آورد و با پای برهنه... ادامه این خاطره از مادر شهید «قاسم حسینی‌طایفه» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۰۸۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۶

رئیس انجمن قلم ایران از انتشار فراخوان جمع آوری آثار در حوزه شعر و داستان و خاطره نویسی درباره سردار سرافراز شهید سلیمانی خبر داد.
کد خبر: ۴۷۰۸۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۵

کتاب«شهپر شوق» شرح زندگی ۶ شهید آران و بیدگلی است که با هم نسبت خانوادگی دارند. با نوید شاهد اصفهان همراه باشید.
کد خبر: ۴۷۰۸۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۷

گفتم رفتگر بود و من هم در را باز نکردم. دیدم همه به طرف در دویدند، پرسیدم چی شده؟ گفتند ... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همسر شهید «اسماعیل بحری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۰۷۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۴

آیت‌الله نوری همدانی از مراجع عظام تقلید خاطره‌ای از امضا بر کفن سپهبد سلیمانی در آخرین دیدار با این سردار سرافراز بیان کرد.
کد خبر: ۴۷۰۷۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۴

نماز را رها کردم و روی خاک شیرجه رفتم، گلوله کاتیوشا نزدیکی ما به زمین نشست و فضا و زمین را به لرزه درآورد و من هم از ترس و بی‌ایمانیم می‌خواستم گریه کنم... ادامه این خاطره از جانباز سرافراز «عمران ثقفی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۰۶۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۲

دلم هُری ریخت، پاهایم سست شد و نشستم زمین. برگشت و خنده‌کنان گفت: «با این همه سفارش، هنوز نرفته، دلت لرزید؟ پاشو شیرزن!»... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همسر شهید «حجت‌الاسلام سید هاشم هاشمی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۰۵۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۱

سنگری در مراسم رونمایی از کتاب «چلچراغ فروزان»:
نویسنده و پژوهشگر عاشورا در مراسم رونمایی از خاطرات ۴۰ شهید پاسدار دماوند گفت: کتاب «چلچراغ فروزان» ۱۲ ویژگی برجسته دارد و نویسنده توانسته است به قلمروی وجودی شهیدان راه پیدا کند.
کد خبر: ۴۷۰۵۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۱

کد خبر: ۴۷۰۴۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۴

دختر دایی‌اش را پسندیده بود، اما باز هم اصرار کرد که اول به جبهه برود و وظیفه‌اش را ادا کند، بعد عروسی... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات مادر شهید «محمود رضایی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۰۴۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۰

روحانی شهید "طهماسب اسدی" از دیگر لاله های به خون خفته عملیات کربلای 5 است که به گفته مادرش، خانواده بعد از بارها زاری و التماس با رفتن فرزندشان به جبهه موافقت کردند. با این شهید در نوید شاهد اردبیل بیشتر آشنا شوید.
کد خبر: ۴۷۰۴۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۰

شهید «بهرام لشکری» هیچ‌وقت لباس بسیجی را از تن خود در نمی‌آورد و همیشه می‌گفت من را باید با همین لباس‌ به خاک بسپارند.
کد خبر: ۴۷۰۴۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۹

حاج‌آقا ابوترابی در کنار بستر فرد محتضر، دو رکعت نماز خواند و برای شفای او دعا کرد، ناگهان حال آن محتضر رو به بهبودی رفت... ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۰۴۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۹

آن لحظه من این طرف خط گریه می‌کردم و حسن آن طرف خط. بعد از آن روز دیگر آرامش قبل را نداشتم، روزهایم با دلشوره و استرس سپری می‌شد... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همسر شهید «حسن حسین‌پور» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۰۳۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۸

مادر شهید احمد بیگداشتی در روایتی کوتاه از فرزندش می گوید: 20 روز قبل از اعزام گفت من شهید می شوم چون خواب دیدم که می روم و دیگر برنمی گردم.
کد خبر: ۴۷۰۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۸

شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان
نامه را باز کردم. نوشته بود: بسمه تعالی. شهردار محترم نهاوند. این جانب محمد طالبیان برای تعمیر و آسفالت سقف منزلم احتیاج به دو بشکه قیر و یک طاقه گونی دارم. خواهشمند است اقدامات لازم را مبذول فرمایید.
کد خبر: ۴۷۰۲۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۲

شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان
زن پیرمرد تا قضیه را می شنود، می گوید: ما از حضرت علی (ع) خیلی چیزها شنیده ایم. حاج آقا کارهایش مثل کارهای حضرت علی می ماند. او پیرو واقعی حضرت علی است. پیرمرد سر تکان میدهد و حرف هایش را تصدیق می کند و می گوید: این روزها مثل حاج آقا طالبیان کم پیدا می شود.
کد خبر: ۴۷۰۲۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۱