خاطرهای از شهید بهمن امیری قسمت 28
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «اردیبهشت سال 1362 در حالی که خواب بودم، ديدم که يک پسری همراه ناصر هستند و او به ناصر میگويد بابا. ناصر هم به او میگفت بابا. و آن فرزند...» متن کامل خاطره بیست و هشتم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۱۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۶
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «داود صارمی» می گوید: پسرم قبل از شهادتش گفت: زمانی که کسی فوت میکند لباس سیاه نپوش و بر مزارش شیون نکنید. بعد از شهادتش تا الان نه لباس سیاه پوشیدم و نه بر مزارش شیون کردم.
کد خبر: ۵۴۵۱۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
خاطرهای از شهید بهمن امیری/قسمت 26
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «هرچه درباره اسداله بنويسم کم است. يادم میآيد آن صدای شيوايش که همه را به خود جذب میکرد و آن صدا...» متن کامل خاطره بیست و ششم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۱۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۳
«طاهره تبیریی» سرپرست معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امورایثارگران شهرستانهای استان تهران درخصوص ثبت خاطرات والدین شهدا، جانبازان و همسران شهدا، گفت: «از ابتدای امسال تاکنون ۷۹۰ مصاحبه تاریخ شفاهی ضبط و از شبکههای سیما پخش شده است.»
کد خبر: ۵۴۵۱۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید کرمان خبر داد
احمدعلی آزادوار با بیان اینکه در رابطه با تاریخ شفاهی شهدا فعالیتهای زیادی در استان صورت گرفته است، خاطرنشان کرد: در سال ۱۴۰۱ برنامه جمع آوری خاطرات والدین و همسران شهداء و جانبازان ۷۰ درصد با روند صعودی و باقوت بیشتری استمرار دارد.
کد خبر: ۵۴۵۱۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
رفعتالله به همراه مادرش به خواستگاریام آمدند. روز خواستگاری از دیدنش دهانم باز ماند. انتظار داشتم آقا داماد با کت شلوار، شیک و آراسته بیاید. اما ایشان انگار توی خاک غلت خورده بود.
کد خبر: ۵۴۵۱۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
قسمت دوم خاطرات شهید «محمدرضا باشی زرگرآبادی»
مادر شهید «محمدرضا باشی زرگرآبادی» نقل میکند: «بالای سر جنازه نشستم. خواستم گونه محمدرضا را ببوسم. چشمهایش را تا نیمه باز کرد و لبخندی زد که دندانهایش دیده شد. یکی از پاسدارها میگفت: اولین مادر و شهیدی است که میبینیم اینگونه با هم وداع میکنند.»
کد خبر: ۵۴۵۰۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
گفتگو با همسر و مادر شهیدان «یوسفعلی، ستاره و صبا شهرکی»
«زهرا احمدی پناه»، میگوید: «جنگ تحمیلی تازه شروع شده بود، با بچههایم منزل بودم. به یکباره دشمن منازل مسکونی را بمباران کرد و همگی زیر آوار ماندیم، بچههایم طاقت نیاوردند و به شهادت رسیدند. نمیدانم مصلحت خداوند چه بود که من زنده ماندم.»
کد خبر: ۵۴۵۰۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
گفتگو با مادر شهید «مرتضی قاسمی»/ قسمت چهارم
مادر شهید «مرتضی قاسمی» در این کلیپ نقل میکند: «به امام حسین گفتم: فرزنم فدای تو شده، او را بپذیر.»
کد خبر: ۵۴۵۰۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
سرپرست معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید استان مازندران بیان کرد؛
«ناصر بهمنی» درخصوص ثبت خاطرات والدین شهدا، جانبازان و همسران شهدا، گفت: تاکنون ۱۰۴۴ خاطره شفاهی ضبط شده است و تا پایان سال، ۱۶۰۰ مورد از خاطرات شفاهی تهیه و آماده خواهند شد.
کد خبر: ۵۴۵۰۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
خاطرات شفاهی والدین شهدا
عسگر جورابراهیمیان پدر شهید «فرهاد جورابراهیمیان» میگوید: «عملیات سوسنگرد بود که تلویزیون در حال اعلام اخبار بود و میگفت؛ سوسنگرد سقود کرده است... این خبر فرهاد را پریشان و نگران کرده بود. یادم هست آن شب تا آخروقت در اتاقش به فکر فرو رفته بود تا اینکه فردای آن روز به من گفت: پدر میخواهم به جبهه بروم. چیزی نگفتم. فردای آن روز فرهاد برای ثبت نام به دفتر بسیج مراجعه کرد و برای رفتن به جبهه آماده شد.»
کد خبر: ۵۴۵۰۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
کتاب «مسافر انارستان» براساس خاطرات واقعی و سبک زندگی شهید «عبدالنبی یحیایی» به روایتگری خانواده، دوستان و همرزمانش به صورت داستانهگونه در انتشارات حماسه یاران به نویسندگی «لیلا خجستهراد» منتشر شد.
کد خبر: ۵۴۵۰۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
مادر شهید «علیور قیصری» یک روز قبل از شهادت پسرش حضرت امام خمینی (ره) را در خواب میبیند و از ایشان خبر شهادت فرزندش را میشنود.
کد خبر: ۵۴۵۰۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۱
«گفتم پس چرا نمیروی. گفت این بار من شهید میشوم. این را که گفت کم مانده بود که بیهوش شوم ...» ادامه این خاطره از شهید «علیاصغر اصغری» از زبان مادر این شهید بزرگوار را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۰۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «غلامرضا کریمی زرکانی» میگوید: «غلامرضا ۱۸ سالش بود که به جبهه اعزام شد. خیلی او مهربان بود و دلم هیچگاه طاقت دوری از او را نداشت. ولی او بیقرار رفتن به جبهه بود. یکی از همرزمانش برای من تعریف کرد: غلامرضا در ماه مبارک رمضان به شهادت رسید.»
کد خبر: ۵۴۴۹۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۰
گفتگوی تصویری با همسر شهید «علی زنگیشهای»؛
«گلاندام فیلی»، میگوید: همسرم خیاط بود. یک روز درحالیکه میخواست به محل کارش برود با عجله گفت؛ کت و شلواری یک نفر که امشب عروسی دارد را باید تحویل بدهم. چای اش را نخورد و رفت در واقع شهید، متعهد در قبال کار دیگران بود.
کد خبر: ۵۴۴۹۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید «عماد کهوری قشمی» میگوید: از آخرین مرخصی اومد و گفت بابا من میرم پایان خدمتم رو میگیریم و میام، از دفتر نجاری به من زنگ زدن گفتن بیا نجاری کارت داریم، احساسم به من گفت پسرم شهید شده است.
کد خبر: ۵۴۴۹۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۰
«یکی از بچهها توی اردوگاه ناراحتی روحی پیدا کرده بود. بعضی وقتها کارهای عجیبوغریبی میکرد. یک روز حاجآقا داشت از وسط اردوگاه رد میشد که جلویش را گرفت. گفت: ایست خبر دار ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۴۹۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۰
همسر شهید دانشجو:
دانشجوی شهید «موسی سبزواری» از شهدای استان ایلام است که همزمان با تحصیل در کار مینزدایی هم فعالیت میکرد. وی سرانجام بهمن ماه 1392 در حین پاکسازی میادین مین، معبر شهادت که آرزویش را داشت به رویش باز شد. همسر شهید میگوید: همسرم عاشق شهادت بود و میدانست که یک روز شهید میشود، در آخرین سالی که برای فرزندمان تولد گرفتیم گفت: «پسرم این آخرین تولدی است که برایت میگیرم». فیلم این مصاحبه در ادامه منتشر میشود.
کد خبر: ۵۴۴۹۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۰
قسمت نخست خاطرات شهید «محمدرضا باشی زرگرآبادی»
شهید «محمدرضا باشی زرگرآبادی» در کارت عروسیاش مینویسد: «محمدرضا باشی زرگرآبادی و مطهری نژاد، با هم میثاق میبندند تا با اتحاد خود رسالت و حراست از انقلاب را در یک سنگر به انجام برسانند.» نوید شاهد سمنان به مناسبت سالگرد شهادت وی، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به قسمت نخست این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۵۴۴۹۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۰