پدر شهید «محمدحسین هراتی» نقل میکند: «میگفت: بابا! نمیدونی چقدر خوبه که پدر و پسر با هم بریم با دشمن بجنگیم. اینا رو که دشمن ببینه، روحیهاش ضعیف میشه و باعث میشه شکست بخوره! دلش برای رفتن پر میکشید.»
کد خبر: ۵۵۱۳۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۹
قسمت نخست خاطرات شهید «زینالعابدین همتی»
همرزم شهید «زینالعابدین همتی» میگوید: «منطقه جنوب در پاسگاه زید مستقر بودیم. با صدای صوت خمپاره صد و بیست، همه روی زمین دراز کشیدیم. ترکش به شکمش خورده و شهید شده بود. یکی از بچهها میگفت: شما هم دیدین؟ خمپاره که اومد دیرتر از بقیه روی زمین دراز کشید. سهم غذای امروزش رو هم برنداشت. یعنی میدونست امروز شهید میشه؟»
کد خبر: ۵۵۱۳۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۷
قسمت دوم خاطرات شهید «غلامرضا براتی»
مادر شهید «غلامرضا براتی» نقل میکند: «شب متکایش را گذاشت کنار سرم و تا دیر وقت برایم حرف زد؛ از جبهه، از دوستانش که خیلیهایشان شهید شده بودند و جریان آمدنش را. در حقیقت آمده بود برای بار آخر ببینمش. همان شب چیزهایی دستگیرم شد اما نمیخواستم باور کنم.»
کد خبر: ۵۵۰۹۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۷
قسمت نخست خاطرات شهید «غلامرضا براتی»
مادر شهید «غلامرضا براتی» نقل میکند: «پنجتا پسر خدا به ما داد. یکی را فدای حسینبنعلی کردیم و فدای قرآن. اما چه کنم! مادرم! خیلی وقتها، دلم برایش تنگ میشود؛ برای قد و بالایش؛ برای خنده و صحبتهایش.»
کد خبر: ۵۵۰۹۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۵
قسمت پنجم خاطرات شهید «سید محمود زرگر»
همرزم شهید «سید محمود زرگر» نقل میکند: «سید محمود خوش برخورد بود و یکی از خصلتهای خوبش آن بود که هنگام احوالپرسی و دست دادن روبوسی هم میکرد. میگفت: این نوع ملاقات کردن باعث استحکام ارتباط میشود.»
کد خبر: ۵۵۰۸۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۵
قسمت چهارم خاطرات شهید «سید محمود زرگر»
همرزم شهید «سید محمود زرگر» میگوید: «آتش دشمن سنگین بود. بچهها توانایی تکان خوردن را هم نداشتند. چند لحظه بعد، خودم مجروح شدم. وقتی من را روی یکی از برانکاردها میگذاشتند، سید محمود گفت: نگران نباش محکمه، ساخت وطنه.»
کد خبر: ۵۵۰۸۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۴
قسمت سوم خاطرات شهید «سید محمود زرگر»
دوست شهید «سید محمود زرگر» نقل میکند: «گفت: داود جان! کی میخوای سر و سامون بگیری؟ گفتم: به وقتش. چندمین بار بود که ازدواج را به من توصیه میکرد. همان طور که از من دور میشد، گفت: میترسم به مهمونیات نرسم. آخه جایی دعوتم.»
کد خبر: ۵۵۰۸۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۳
شهید اکبر منصوری یکم مرداد سال 1338 در خانواده فقیر ساکن در محله نایب آقا در زنجان به دنیا آمد او چهارمین و آخرین فرزند خانواده احمد منصوری بود و یک برادر و 2 خواهر داشت.
کد خبر: ۴۵۴۶۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱
خاطرات زنان در دفاع مقدس:
خاطره کوتاهی از خانم الهه حجازی از زنان دفاع مقدس که در جبهه های حق علیه باطل در کنار رزمندگان اسلام حضور سبز داشتند.
کد خبر: ۴۰۲۰۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۱۱