شهید" بهروز حیاتی " در بخشی از وصیت نامه خود می نویسد:« دوستان از شما می خواهم که محکم و پا بر جا در سپاه خدمت کنید و فعالیت خود را بیشتر کنید، هر کدام از ما که به شهادت برسد مسئولیتها سنگین تر می شود، برادران دست ولی الله اعظم امام زمان (عج) در جبهه ها و سنگر هاست ، جبهه حقیقتاً نعمت بزرگی است در دستان ما...»متن کامل وصیت نامه این شهید گرانقدر را در سایت نوید شاهد بخوانید.
کاش من منهم یک پاسدار بودم


 به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید بهروز حیاتی یکم شهريور 1341 ، در شهرستان هنديجان به دنيا آمد. پدرش عوض و مادرش زينب نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. سال 1362 ازدواج كرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. يازدهم اسفند 1363 ، با سمت فرمانده گروهان در بندرماهشهر هنگام انجام مأموريت دچار سانحه رانندگي شد و بر اثر ضربه مغزي به شهادت رسید.

متن وصیت نامه شهید بهروز حیاتی

«بسمه تعالی»

با سلام و درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب و با سلام بی پایان به ملت شهیدپرور ایران و با سلام به خانواده های شهداء، اسراء ، مجروحین و مفقودین

برادران ، خواهران ، پدران  و مادران من کوچکتر از آنم که بخواهم کسی را نصیحت کنم یا با شما وصیت کنم ولی طبق قانون اسلام هر شخص مسلمانی باید وصیت نامه داشته باشد من هم بخاطر همین مسئله شروع به نوشتن وصیت نامه کردم.

دین خود را به اسلام و شهداء ادا کنید

 جنایتکاران به هر حیله ای که  دست زدند با شکست روبرو شدند و آخرین حیله آنها جنگ بود که شاید بتوانند بوسیله جنگ این امت را از پا درآورند، باخود گفتم ای وای من جوان باشم در این مملکت اسلامی باشم ودر خانه نشسته باشم تصمیم گرفتم که پا به عرصه میدان بگذارم و آن میدان را میدان جنگ انتخاب کردم که شاید به این وسیله دین خود را به اسلام و شهداء ادا کرده باشم.

تا زنده ام به انقلاب خدمت می کنم

 با خودم قسم یاد کردم که تا زنده ام به این انقلاب خدمت کنم حتی اگر دست و پایم را از دست بدهم در جنگ بر علیه کفار شرکت می کنم و حتی یک قدم هم عقب نخواهم گذاشت.ای امت شهید پرور خودتان میدانید این جنگ ، جنگ اسلام و کفر است . چرا عده ای که خودشان به جبهه نمی روند از رفتن فرزندان خود نیز جلوگیری می کنند. با شما صحبت میکنم مگر آنها که به جنگ میروند پدر و مادر ندارندمگر میشود گفت آنان فرزندان خود را دوست ندارند ،ولی شما دوست دارید.من از شما تعجب میکنم که شما چطور در این مملک زندگی میکنید، چطور میتوانید به صورت خانواده شهدا نگاه کنید، بخدا من وقتی با خانواده شهدا روبرو میشوم خجالت میکشم که من زنده باشم اما فرزند او شهید شده باشد حتماً من لیاقت شهید شدن را ندارم

سخنی با خانواده

سخنی با خانواده دارم .پدرم ، مادرم من از شما معذرت می خواهم که نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم امیدوارم که مرا ببخشید. و در مرگ من زیاد گریه و زاری نکنید که من راضی نیستم خواهرم و برادرم امیدوارم که مرا فراموش نکنید.

مربی و معلم دیگران باشید

دوستانم از شما می خواهم که محکم و پا بر جا در سپاه خدمت کنید و فعالیت خود را بیشتر کنید بخدا هر کدام از ما که به شهادت برسد مسئولیتها سنگین تر میشود، برادران دست ولی الله اعظم امام زمان (عج) در جبهه ها و سنگر ها است ، جبهه حقیقتاً نعمت بزرگی است در دستان ما،  پاسداران عزیز در جبهه خودتان را چنان بسازید که هنگام برگشتن خود مربی و معلم دیگران باشید.

کاش من هم یک پاسدار بودم

یک پاسدار را باید از چهره ملکوتی اش تشخیص دهند و بس است برای یک سپاهی که امام عزیزمانم با آن مقام رفیع و معنویتش می فرماید: «ای کاش من منهم یک پاسدار بودم» یا می فرماید: « به چهره ملکوتی شما غبطه میخورم»

امام خمینی را حمایت کنید

 ای کاش میلیونها جان داشتم و فدای اسلام عزیز میکردم شاید آن وقت راضی میشدم . از امت شهید پرور میخواهم در هیچ زمانی امام را تنها نگذارید و همیشه پشت سراو باشید. خدا حافظ همگی .مرا در قبرستان هندیجان به خاک بسپاریدو امیدوارم که این لباس سبز کفنم باشد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده