شهید جعفر اخوان در طول انقلاب، مقاله‌نویس، ورزشکار و مسئول کتابخانه روستای خود بود که در تاریخ 28 تیر 1361 در عملیات رمضان در منطقه عملیاتی شلمچه براثر اصابت ترکش خمپاره به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
به گزارش نویدشاهدگیلان يكي از روزهاي گرم تابستان درست روز 25 تير ماه سال 1361 بود كه يكي از برادران پاسدار با ماشين سپاه به منزل ما آمد و چون فصل كار بود ما در مزرعه مشغول كار كردن بوديم خلاصه به ما اطلاع دادند وقتي مادرم به حياط منزل ما رسيد ماشين و آن برادر پاسدار را ديد فوري گريه كرد و گفت از جعفر چه خبر؟ برادر پاسدار به مادرم گفت بيا مي خواهم شما را به زيارت ببريم، مادرم گفت الان چه وقت زيارت است راستش را به من بگو جعفر كجاست؟ اتفاقي برايش افتاده ايشان لبخند زد و گفت بيا سوار ماشين شو برويم، خلاصه اصرار زياد باعث شد من به اتفاق مادرم به منزل يكي از دوستان شهيد بزرگوار برويم زماني كه ما از مزل خارج شديم مردم محله به منزل ما مي آيند و مي گويند كه جعفر شهيد شده اما پدر و ديگر اعضاي خانواده به حرف آنان گوش نمي كنند اما آنان راست مي گفتند ولي ما نمي دانستيم ما بدون اطلاع از وضعيت خانه در صومعه سرا بوديم و آنا نبراي ما از جبهه و شهيد صحبت مي كردند و دوست شهيد يكي از نامه هاي شهيدمان را براي ما خواند و گفت از چالوس به ما دادند. نامه خيلي بود مي خواستند از اين طريق رد گم كنند تا ما متوجه موضوع نشويم.

فرداي آن روز مادرم را به خانه يكي از شهدا بنام شهيد عظيم صديقي بردند با آن خانواده آشنا كردند و گفتند شما اين خانواده ها را نگاه كنيد چگونه در مقابل شهادت پسرشان صبر مي كنند جنازه همين شهيد را پسر شما يعني جعفر اخوان به خانواده آنان تحويل داده بود.

كم كم موضوع را به مادرم گفتند كه جعفر شهيد شده همانجا بود كه مادرم بيهوش شد و بعد از چند دقيقه بهوش آمد و با ماشين به منزل مان آمديم وقتي رسيديم مردم گروه گروه به منزل ما مي آمدند و تسليت مي گفتدن جوانان محل و دوستان شهيد بزرگوار شروع كردند به حجله درست كردن.

بعد از يك روز انتظار پيكر پاك و مطهر شهيدمان از سپاه صومعه سرا تا ميدان صومعه سرا تشيع  و به خانواده ما تحويل داده شد و ما هم با دوستان و فاميل هاي مان پيكر مطهر را به محل خود واقع در روستاي ماتك آورديم چه صحنه عجيبي بود پيكر پاك در دستان مردم روستا كه عاشق و شيفته اخلاق و عطوفت وي بود مي چرخيد و اشك از چشمانشان جاري مي شد و شهيد را با احترام دفن كردند، واقعا اين صحنه هيچگاه از يادمان نمي رود.

 خوش رفتاري وي باعث شد در دل مردم منطقه حتي شهرستان صومعه سرا جاي بگيرد و هر وقت سخن به ميان مي آيد مي گويند واقعا شهيد لايق وي بود چرا كه به مردم احسان مي نمود همواره يار و ياور ستمديدگان و محرومان بود و هيچگاه كسي را از خودش نمي رنجاند به مردم احترام مي گذاشت و حرفهاي آنان را مي شنويد و در مسايل به آنان كمك مي كرد.
شهيد بزرگوار در محل به اتفاق دوستان كتابخانه اي داير نموده بود تا جوانان به كتاب خواني تشويق شوند در كار خير كوشا بود همواره دوست داشت گره از كار مردم بگشايد. با اهل بيت و قرآن مانوس بود شهيد بزرگوار چهره شاد و خوبي داشت و همواره دوستان به وي لقب شهيد هميشه خندان داده بودند در موقع شهادت و نيز چنين بود وي با چهره اي خندان و با دو انگشت كه بر سينه خود گذاشته بود كه حاكي از پيروزي بود به خانواده شهدا احترامي خاص قائل بود.
در پايان از خداوند متعال خواستارم كه شهداي ما را با شهداي كربلا امام حسين(ع) محشور بفرمايد. و ما را ادامه دهنده راهشان قرار بدهد. بارالها ما را در انجام وظايف ديني روسفيد كن.
خداوندان همه ما را بيامرز تا بتوانيم آنچه مي گوئيم به آن عمل كنيم.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده