یادی از شهيد مجيد كلانتري/ شهدای فرهنگی استان زنجان
شهید کلانتری مدتی قبل از شهادتش ساعت‌ها مشغول عبادت، دعا و مناجات مي‌شد و چنان از خود اخلاص نشان مي‌داد كه گويي خودي در او باقي نمانده و او از اهل اين دنيا نيست.


خون شهيد پاك چنان آب زمزم است سعادت من در شهادت من است

زيرا شهيد اشرف اولاد آدم است

(سنگ نوشته مزار شهيد مجيد كلانتري)

بيا مـطـرب بيا بـر خـوان تـرانـه

كـه بـاشـد بهر گفتارم بهانه

زهر غـم خامه‌ اي با سوز و سـازي

بهـر آهنـگ با هر رمز و رازي

بگو بــا مـن حـديـث آشـنــايـي

بيـاد آر از شــهيـدان خدايي

ز ايــران گـو هـزاران كربـلايــش

بـهر كـرب و بلايي ماجرايش

ز سلـطانيه گـو از ايـن بـهشتـش

بهـشت زينب علي سرشتش

بيا بـاد صـبــا رو ســوي زيـنـب

سلام از ما رسـان پيك مودب

كه اي بـانـو ايـا عـالـي خـصـايـل

بديدارت شهيدان گشته مايل

(مرحوم سيدسجاد احمدي « ساجد»)

دانشجوي شهيد در آغاز فصل شكفتن شكوفه‌هاي بهاري و لاله‌هاي زميني در بهار 46 در يك خانواده مذهبي و متدين پا به عرصه هستي نهاد. در سال 54 وارد دبستان محل زادگاهش سلطانيه شد و از آنجا كه شهيد كلانتري دانش آموز درس خوان سر به زير و كوشا بود سريع مقاطع سه گانه را با موفقيت به اتمام رساند.

در خرداد ماه سال 65 از دبيرستان علامه حلي سلطانيه ديپلم اقتصاد اجتماعي خود را گرفت سپس براي ادامه تحصيل وارد تربيت معلم شهيد بهشتي زنجان در رشته ديني و عربي گرديد.

ايشان سال اول خود را با موفقيت پشت سر گذاشت و در سال دوم خود كه مي‌بايست علاوه بر درس خواندن به آرزوهايي چون: مدرك تحصيلي، تشكيل خانواده، ماديات و چيزهاي ديگر دل بسته باشد اما بر عكس در دل او غوغا بود او دايم به آسماني‌ها و رزمندگاني كه براي حفظ اسلام و انقلاب از همه چيز خود گذشته بودند فكر مي‌كرد تا اينكه دل او طاقت نياورد و پس از طي آموزش‌هاي لازم نظامي راهي جبهه‌هاي حق عليه باطل گرديد.

شهيد كلانتري در جبهه آرپي جي زن بود. علاوه بر نبرد بي‌امان با كفار بعثي در كلاس‌هاي مخصوص رزمندگان در جبهه‌ها نيز به امر تدريس مي‌پرداخت و عملاً در دو جبهه و در دو سنگر در مقابل دشمنان دين و قرآن ايستاده بود.

ايشان پس از ابراز لياقت و دلاوري‌هاي زياد سرانجام در عمليات و الفجر ده با رمز يا رسول الله(ص) در شهر حلبچه عراق در تاريخ 25/12/66 با اصابت تير دشمن به درجه رفيع شهادت نايل آمد. پيكر مطهرش پس از انتقال به زادگاهش در "بهشت زينب سلطانيه" با شركت گسترده ملت شهيدپرور تشييع و به خاك سپرده شد.

مادر شهيد از فرزند شهيد خود چنين ياد مي‌كند: "پسرم مجيد از همان دوران تحصيل فردي زحمت كش و فعال در زندگي ما بود. او در تعطيلات تابستان كارگري مي‌كرد و حاصل دست رنج خود را صرف هزينه زندگي ما و مخارج تحصيلات خود مي‌نمود. غرور و تلاش‌هاي او در حفظ آبروي خانواده و كمك در تأمين مخارج زندگي قابل ستايش بود و من زحمات اين جوان مرد وارسته را هرگز فراموش نمي‌كنم. پسر شهيد من مودب و مومن بود و هيچ گاه نماز و روزه‌اش را ترك نكرد. در حضور من و پدرش حتي بلند حرف نمي زد و احترام تمام اعضاي خانواده را رعايت مي‌نمود.

يكي از دوستان شهيد از ايشان چنين نقل مي‌كند « شهيد بزرگوار مجيد كلانتري هميشه نماز را اول وقت مي‌خواند و اهميت نماز اول وقت را به ديگران نيز گوشزد مي‌كرد. نمازش را عادي به جا مي‌آورد. اما يك ماه قبل از شهادتش، نحوه به جا آوردن نمازهايش هم كاملاً تغيير كرده بود. به طوري كه ساعت‌ها مشغول عبادت، دعا و مناجات مي‌گرديد و چنان از خود اخلاص نشان مي‌داد كه گويي خودي در او باقي نمانده و او از اهل اين دنيا نيست. از اين حركات و رفتارهاي شهيد، دوستان و اطرافيانش همگي دريافته بودند كه وي ديري نخواهد گذشت كه به وصال محبوب خود نايل خواهد گشت.

وصيت‌نامه شهيد مجيد كلانتري

يا ايهاالذين امنوا هل ادّلكم علي تجارهٍ تنجيكم من عذابٍ اليم. تومنون بالله و رسوله و تجاهدون في سبيل الله باموالكم و انفسكم ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون. (سوره صف آيات 10 و11)

خداوند عالم را سپاس كه ما را در عصري قرار داد كه در آن عصر باب جهاد بر روي ما گشود و بالواقع عصر شهادت مي‌باشد.

و سپاس خداوندي را كه ما را از لشكريان امام زمان(عج) قرار داد و سپاس بي‌كران به درگاه معبودي كه ثمره عمر اين بنده فقير الي الله را شهادت كه بزرگ ترين آرمان مردان خداست گردانيد.

خداوندا طاعتم قليل است و معصيتم كثير. فكيف حيلي يا ستار العيوب. خداوندا گناهاني را كه به اشتباه و يا از روي نا آگاهي انجام داده‌ام به لطف و كرمت و به حرمت حسين(ص) ببخش و اشتباهاتم را به عظمتت عفو نما.

خداوندا در مدت زندگيم نتوانستم به پدر و مادرم خدمتي بكنم آنان كه در بزرگ كردن من چه زنجهايي را كه تحمل نكرده اند. پس خدايا قلب پدر و مادرم را از من خشنود و راضي بگردان و بنده را اگر لياقت داشتم وسيله شفاعت پدر و مادرم قرار بده.

مادرم! در شهادت من گريه و زاري مكن. من به راهي رفتم كه امامان: علي اكبرها و قاسم‌ها و ديگر شهيدان گلگون كفن به آن راه رفته اند. مادر جان مگر تو سعادت من را نمي خواهي؟ سعادت من در شهادت من است و هيچ كس در اين دنيا نخواهد ماند دير يا زود همه به سوي خدا خواهند شتافت (انالله و انا اليه راجعون) پس چه بهتر قبل از آنكه خداوند ما را طلب كند ما خود با علاقه فراوان به سوي خداوند بشتابيم و فريب دنيا و مال دنيا را نخوريم كه اين دنيا محل گذر است و مانند پلي است براي آخرت و تو اي پدر مهربانم كه در مدت زندگيم هيچ گاه به من حتي تو نگفتي.

پدر گراميم در شهادت من صبر نما كه خداوند با صابران است و شما برادر عزيزم سعي كنيد تقوي الهي را پيشه كنيد و به پدر و مادر گراميم و خواهر عزيزم نيكي كنيد و يا خداي نكرده آن ها را از خود ناراحت نكنيد و اما برادر عزيزم شما در اين مدتِ تحصيلِ بنده خيلي رنجها و بي‌خوابي‌ها كشيده‌ايد و حق بزرگي به گردنم داريد اميدوارم كه آن را بر من حلال كنيد.

خواهرم تو مي‌داني كه چقدر دوستت دارم در شهادت من همچون زينب(س) صبر نما و استقامت كن خداوند با شماهاست و اما عموهاي عزيزم و فاميل‌ها، شماها حق بزرگي بر گردن اين حقير داريد مي‌بخشيد كه نتوانستم جبران كنم اميدوارم كه به بزرگواري خودتان مرا ببخشيد و در جداييم از شما صبر و استقامت كنيد. پيامي براي دانشجويان تربيت معلم: كه برادران، شغل شما به فرموده حضرت امام شغل انبياست.

مسئوليت شما نيز بسيار سنگين مي‌باشد. سعي كنيد به عزيزان و آيندگان اين انقلاب ارزشهاي والاي اسلامي آموخته و آن ها را در اعتلاي كلمه لااله الالله كوشا و بينا سازيد تا دستورهاي خداوند آنچنان كه هست در سرتاسر جهان جاري شود. اما دوستان و همشهريان عزيزم از شما مي‌خواهم زحمت‌هايي كه به شما داده‌ام بر من حلال كنيد.

والسلام .

مجيد كلانتري

منبع: کتاب مردان آفتاب به قلم اصغر جاهدی‌فر


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده