خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(10)
شهید "قامت بیات" اغلب اوقات خود را در سپاه مى ‏گذرانيد و بقيه وقت خود را مطالعه مى‏ كرد. مادرش مى‏ گويد: "اغلب تا نيمه‏ شب مى‏ ماند و كتاب مى‏ خواند."


به گزارش نوید شاهد از زنجان، شهید "قامت بیات" سال ١٣۴٠ ‏، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش یحیی و مادرش مهپاره نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هجدهم بهمن ۱۳۶۱، در رقابیه بر اثر انفجارمین به شهادت رسید. پیکرش در مزار پایین زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش رحیم نیزبه شهادت رسیده است.

قامت بيات در خرداد ماه 1358 ديپلم گرفت و پس از آن وارد سپاه پاسداران شد. او اغلب اوقات خود را در سپاه مى‏ گذرانيد و بقيه وقت خود را مطالعه مى‏ كرد. مادرش مى‏ گويد: "اغلب تا نيمه‏ شب مى ‏ماند و كتاب مى‏ خواند." على‏ رغم اصرار خانواده مبنى بر ازدواج هرگز به اين امر تن نداد. او مى‏ گفت:"در صورتيكه ازدواج كنم نمى ‏توانم به جبهه بروم. اين امر، مرا از پرواز به درگاه حق محروم مى ‏كند."

نيمه دوم سال 1358 ه ش كه دانشجويان پيرو خط امام به سفارت آمريكا هجوم برده و تعدادى از آمريكاييان را به گروگان گرفتند، به دلايل امنيتى آنها را در تهران نگه نداشتند بلكه به صورت پراكنده به شهرهاى مختلف فرستادند. تعدادى از آنان را نيز به زنجان بردند. مسئول گروه حافظ (مركب از عده ‏اى از دانشجويان و افسران و سپاه) گروگانها، قامت بيات بود. مهدى ‏على قنبرى كه آن زمان عضو دانشجويان بود مى ‏گويد: "براى حفاظت گروگانها بهترين افراد سپاه از جمله اصغر محمديان (شهيد) مهدى پيرمحمدى (شهيد) حسنلو (جانباز) و قامت بيات انتخاب شده بودند. جاذبه معنوى اينان به حدى بود كه بعد از يكسال و اندى كه گروگانها به زنجان منتقل شدند من و عده ‏اى ديگر از دانشجويان به عضويت سپاه درآمديم.

بيات در غائله كردستان در مبارزه با ضدانقلابيون تجزيه‏ طلب نيز شركت داشت و با آغاز جنگ تحميلى عراق عليه ايران در 31 شهريور 1359 و فرمان امام خمينى مبنى بر عزيمت به جبهه‏ ها بدون آنكه منتظر اعزام بسيج و يا ستادى بشود به جبهه رفت، مادرش مى‏ گويد: "اولين بار كه قامت مى‏ خواست به جبهه برود من به ستاد بسيج رفتم و به او گفت: به مرز نرو آنجا كشته مى‏ شوى او گفت: فقط شما داراى پسر هستيد فقط شما مادريد؛ ديگران مادر ندارند؛ نه خير وظيفه من و امثال من است كه به جبهه برويم. وقتى از جبهه بازگشت، گفت: "ما در منطقه دارخوين در روستاى محمديه 60 نفر بوديم كه وقتى گلوله‏اى شليك مى‏ كرديم نيروهاى بعث فرار مى‏ كردند ما مى‏ خواستيم غنايم زيادى به عقب برگردانيم. چون زمين مرطوب بود نمى ‏توانستيم در گل و لاى راه برويم. از خانه‏ هاى مردم كه تخليه كرده بودند چكمه پيدا كرديم و به راه خود ادامه داديم."

بيات دو ماه بعد از اولين عزيمتش به جبهه به زنجان بازگشت و به منظور تشكيل بسيج به فعاليت پرداخت. او از ميان افراد سپاه زنجان براى آموزش مربيگرى انتخاب و به تهران اعزام شد." پس از بازگشت از اين دوره آموزش مدتى در سومار فرماندهى يك گروه از پاسداران را به عهده داشت. بيات به دليل سوابق بسيار در جبهه و مديريت بالا به فرماندهى رسيد. او اولين فرمانده اعزامى از زنجان به منطقه جنگى بود و ساير نيروها زير نظر او دوران خدمت عادى خود را سپرى مى ‏كردند. او در ميان افراد تحت فرماندهى‏اش از محبوبيت خاصى برخوردار بود.

سيداشرف موسوى يكى از همرزمانش مى ‏گويد: "در اتاقى كه با بچه‏ هاى ديگر مى‏ خوابيد سعى مى‏ كرد در پايين‏ترين قسمت اتاق بدون زيرانداز بخوابد. ويژگي هاى خاص بيات سبب شده بود اغلب فرماندهان او را بشناسند به همين دليل اولين كسى كه به سمت فرماندهى گردان از جانب شهيد مهدى زين ‏الدين فرمانده لشكر 17 على‏بن ابيطالب (ع) انتخاب شد، او بود."

بيات اوقات فراغت را مطالعه مى‏ كرد و با آنكه سمت فرماندهى داشت به نقاشى ساختمان يا كارگرى مى ‏پرداخت. در زمينه انجام فرائض دين اكثر اعمالش را در خفا انجام مى ‏داد.

مهدى‏ على قنبرى از همرزمان بيات مى ‏گويد: "از اوايل جنگ با وجود موقعيت خاص آن زمان شبها از چادر بيرون مى ‏رفت و نمازشب مى ‏خواند ولى در ساير رفتارش كاملاً عادى بود."

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده