خاکریزهای آبی / خاطرات ابراهیم اژدری رستمی
به گزارش نوید شاهد از زنجان، "خاکریزهای آبی" در 23 فصل و 388 صفحه در قالب خاطره دوران هشت سال دفاع مقدس نگاشته شده است.
برخی از مشخصات این کتاب به شرح زیر است؛
انتشارات: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
چاپ نخست: بهار 95
موضوع: خاطرات جنگ
تدوین و نگارش: فرزاد بیات موحد
ویراستار: علی علیزاده اصل
در بخشی از این کتاب آمده است؛
فاصله خاکریزی که ما اونجا بودیم تا مقر لشکر 11 حدود صد و پنجاه متر بود. اباذر هم با قد بلندی که داشت دوید، یعنی واقعا چند لحظه طول نکشید که خودش رو به ورودی دژبانی مقر لشکر 11 رسوند. من به آقای آتشزر بیسیم زدم که اباذر اومد؟ گفت: اباذر نباید بیاد، اون وقت ما نمیتونیم عمل کنیم. گفتم چرا؟ گفت: نمیدونم، ولی اباذر بیاد، شهید میشه و وضع همه بچهها هم به هم میخوره. گفتم: شما از کجا میدونی؟ گفت که معلوم بود. دیشب بچهها خواب دیدند که اباذر شهید میشه. تو همین بحثها بودیم که گفتند یه آرپیجی به سینه اباذر زدند. اباذر افتاد و شهید شد و نیروهایی که تا نصف مقر لشکر 11 رفته بودند. اونها دوباره برگشتند.
و در قسمت دیگر کتاب خاطرهنگار این چنین مینویسد؛
وقتی میگن یه چیزی سخته، با گفتن نمیشه، واقعا باید بود و احساس کرد. ولی دیگه عملیات بود و باید میرفتیم. بلاخره نیروها رو پیاده کردیم. اما محدودیت مکانی و زمانی داشتیم. باید بچهها سر و صدا نمیکردند. ما هم که تنها نبودیم. حداقل سه تا قرارگاه عمل میکرد و چندتا لشکر زیر نظر هر قرارگاه بود. چراغ خاموش هم باید میرفتیم.
یک ساعت قبل از اینکه عملیات شروع بشه و هنوز بچههای غواص وارد آب نشده بودند عراق شروع کرد به زدن، طوری که همه گفتیم عملیات لو رفته است.