معرفی شهدای فرهنگی استان زنجان(13)
چهره خندان و لب‌هاي متبسم ايشان بارز بود. با همه خيلي خوب برخورد مي‌كرد و همه را جذب خود مي‌كرد.

خون شهيد پاك چنان آب زمزم است

زيرا شهيد اشرف اولاد آدم است

(سنگ نوشته مزار شهيد محمدرضا محمدي)

« شهادت و کشته شدن در راه خدا عادت و شيوه ما خاندان اهل بيت و باعث کرامت و افتخار ماست. امام سجاد(ع)»

معلم شهيد محمدرضا محمدي در محله اسلاميه زنجان در يك خانواده مذهبي و مقيد به مسائل اسلامي چشم به سراي خاكي نهاد. خانواده‌اش كه علاقمند به اسلام ناب محمدي(ص) بود تنها فرزند پسرشان را در سن 5 سالگي به مكتب خانه فرستادند.

او توانست در مدت كوتاهي قرآن را به راحتي ياد بگيرد و با آن انس داشته تا در آينده فرار راه زندگيش باشد. محمدرضا تحصيلات ابتديي خود را در سال 43 در دبستان خاقاني زنجان و راهنمايي را در انوري در سال 48 و مقطع دبيرستان را در سال 53 در اميركبير زنجان با شوق و علاقه فراوان شروع نمود.

او كه جزء دانش‌آموزان درس خوان محسوب مي‌شد به راحتي توانست به تاريخ 1/7/58 وارد مركز تربيت معلم كودكان استثنايي بلال حبشي تهران شود. هم زمان با تحصيل براي اولين بار رهسپار جبهه‌هاي حق عليه باطل گرديد. پس از اخذ فوق ديپلم در تاريخ 31/3/1360 به خدمت مقدس سربازي فراخوانده شد و در ايلام در گروه سياسي ايدئولوژيك خدمت نمود. او در سال 21/8/61 دوره سخت سربازي خود را كه همواره جانش در خطر بود به اتمام رساند.

پس از سربازي وارد آموزش و پرورش زنجان شد و به عنوان آموزگار استثنايي به تدريس پرداخت. شهيد محمدي علاوه بر نقش معلمي معلم اخلاق براي دانش‌آموزان بود و در هنگام شهادتش بي‌قراري دانش‌آموزاني كه به منزلش براي عرض تسليت آمده بودند كاملاً هويدا بود. وی در سال 10/4/1362 مجدداً به جبهه بانه اعزام شد. پس از اتمام مأموريت (16/7/1362) مدتي مشغول تدريس گرديد اما هواي جبهه همه چيز را از او ربوده بود. به دوستان شهيدش به ايثارگري‌ها و از طرفي به پدر پيرش كه بر تنها پسرش اميد داشت فكر مي‌كرد.

آسماني‌ها بر گوش او زمزمه مي‌كردند بيا كه وصال نزديك است تا اينكه در طرح لبيك يا خميني (26/11/1362) راهي جبهه جنوب شد. آن هايي كه اين بار شهيد را بدرقه مي‌كردند اقرار داشتند كه خداحافظي محمدرضا در اين دفعه با دفعات گذشته فرق مي‌كرد و ظاهراً به ايشان معلوم شده بود كه وصال و آرزوي ديرينه او نزديك است.

ماييم كه دشمن را از خانه بدر كـرديم

از مرگ نترسيديم جـان را چو سـپر كرديم

تا ساحـل پيـروزي با مـوج در افتاديم

از شـط شهـادت‌هـا مــردانـه گـذر كرديم

طـراح ازل بر مـا نقشـي ز شهادت زد

روزي كه به راه دين ترك تن و سر كرديم

فعاليت‌هاي هنري و سياسي شهيد به روايت خواهرش خانم راحله محمدي (دبير آموزش و پرورش زنجان):

برادرم به هنر خطاطي و نقاشي علاقمند بود و در دوره راهنمايي در گروه نمايش مدرسه فعاليت مي‌كرد. ايشان همزمان با تحصيل در مغازه پدرم كار مي‌كرد. مخصوصاً در ايام تابستان كمك و ياورش بود. او كه به عمل كرد رژيم پهلوي معترض بود و انقلاب را بهترين زمان براي اعتراض مي‌ديد به طور فعال در راهپيمايي ها شركت مي‌كرد. روزي در تظاهرات با گاردهاي شاهنشاهي درگير ‌شد و در نهايت توانست از دست مأموران بگريزد كه بر اثر همين درگيري چند ماه بستري گرديد.

يك بار ديگر نيز به حمايت از انقلاب اسلامي و امام خميني1 از ناحيه پا به شدت زخمي شد. او بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مدتي در بسيج فعاليت مي‌كرد و به دليل مشكلات خاص آن دوران مشتاقانه شب‌ها با دوستانش در كوچه‌ها و محله‌ها نگهباني مي‌داد و بدين ترتيب امنيت را براي مردم خود فراهم مي‌ساختند.

زماني هم كه در سربازي بود يكي از اعضاي فعال و شايسته در گروه سياسي ايدئولوژيك بود كه دشمنان از خدا بي‌خبر طرح ترور وي را ريخته بودند كه در اثر عنايت بي‌پايان و الطاف خفيه الهي همه نقشه‌هاي شوم آنان نقش بر آب شد.

خصوصيات اخلاقي و چگونگي شهادت از زبان آقای اصغر محمدي (هم رزم شهيد):

چهره خندان و لب‌هاي متبسم ايشان بارز بود. با همه خيلي خوب برخورد مي‌كرد و همه را جذب خود مي‌كرد. در بانه شهيد محمدي مسئول دسته بود. در جبهه جنوب هم در عمليات خيبر در جزيره مجنون در گردان ابوذر تا لحظه شهادت با هم بوديم.

در شب عمليات فرمانده گردان گروهی را براي جلوگيري از پاتك‌هاي دشمن به خط فرستاد از جمله من و شهيد محمدرضا محمدي كه مي‌بايست از كانال رد مي‌شديم در تاريكي مطلق تا حدي به جلو رفتيم كه يك لحظه متوجه صحبت‌هاي عربي عراقي‌ها شديم و سريع زمين گير شديم و شروع به تيراندازي به طرف آن ها كرديم و چون بين نيروهاي خودي و عراقي‌ها بوديم موقعيت خطرناكي داشتيم.

هر لحظه صداي عراقي‌ها نزديك‌تر مي‌شد كه با مهارت خاصي به خاكريز خودي برگشتيم تا اينكه در نزديكي‌هاي صبح براي عبور از كانال، شهيد محمدرضا محمدي كه آرپي جي زن بود جلوتر حركت مي‌كرد من كه كمك آرپي جي او بودم پشت سر ايشان بودم.

در قسمتي از جلوي كانال خاكريز كم ارتفاعي وجود داشت محمدرضا يك لحظه سرش را بالا آورد و همان لحظه (ساعت 30/6 صبح) يك گلوله وارد دهان وي شد و خارج هم نشد و شهيد به آرامي به زمين دراز كشيد و من سرش را بلند كرده در بغل گرفتم و هر چه صدا كردم خبري نشد و در همين لحظه جمله" انالله و انااليه راجعون" را بر زبانم جاري ساختم و براي هميشه با شهيد خداحافظي كردم.


وصيت‌نامه معلم شهيد محمدرضا محمدي

بسم ربّ شهداء وصديقين

وصيت‌نامه

بنام خداوند در هم كوبنده ستمكاران و ظالمان و بنام خدايي كه از اوييم و به سوي او باز خواهيم گشت. با سلام و درود بر منجي عالم بشريت مهدي موعود و با سلام بر نايب بر حقش آيت‌ا... العظمي امام خميني و با سلام بر ارواح پاك شهداي اسلام كه بذر پاكي و انسانيت پاشيدند و رفتند و با سلام بر امت شهيد پرور ايران كه با ايثارگري‌هاي خود قدرت اسلام را به جهانيان نشان دادند.

بنا به وظيفه شرعي بر هر مسلماني واجب است وصيت‌نامه‌اي داشته باشد كه بعد از مرگ از خود به يادگار بگذارد. اين جانب محمدرضا محمدي فرزند ابراهيم بدين‌وسيله وصيت‌نامه‌اي بدين شرح مي‌نويسم تا بعد از شهادت من در راه اسلام مورد توجه قرار گيرد و خواهشمندم متن وصيت‌نامه دقيقاً رعايت شود.

امت رزمنده اكنون قريب چهارده قرن از پيدايش دين مبين اسلام مي‌گذرد و از به وجود آمدن اسلام كه براي نجات بشريت از جهل و ناداني و كفر و شرك بوده است از آن وقت تاكنون همواره جنايت‌كاران و كافران با اين نداي روشن‌بخش مخالفت كرده و مي‌كنند و در طول اين مدت همواره مبارزه بين مسلمانان و مخالفين اسلام بوده و خواهد بود و تا ريشه كن شدن زور و خيانت و جنايت از روي زمين اين مبارزه ادامه خواهد داشت و ما در زماني واقع شده‌ايم كه بعد از گذشتن مدت مديدي از ظهور اسلام براي اولين بار بعد از صدر اسلام، اسلام شكوفايي خود را نشان داده آن هم مرهون زحمات بي‌شايبه ملت ايران و انقلاب عظيم اسلامي به رهبري امام خميني بوده است.

در اين زمان حكومت كه ضامن اجراي احكام اسلامي است دست مسلمانان ايران افتاده و اولين مبارزه بزرگ اسلام با كفر جهاني شروع شده است و ابرقدرت‌ها و امپرياليست‌ها كه سخت از شكوفايي اسلام و جهاني شدن آن مي‌ترسند با بهره‌گيري از تمام قدرت خودشان مي‌خواهند اسلام را از بين ببرند و تاكنون با توطئه‌هاي گوناگوني خواسته‌اند جلوي اين انقلاب بايستند و آخرين و بزرگ‌ترين توطئه آن ها، تحميل كردن جنگ توسط مزدور منطقه، صدام كافر مي‌باشد و در اين توطئه نيز با شكست روبرو شده‌اند و با گذشت سه سال و اندي از شروع جنگ تاكنون امت رزمنده پيروز بوده است.

اين جانب بنا به وظيفه شرعي و براي ياري رزمندگان سلحشور و لبيك گفتن به نداي « هل من ناصر ينصر ني» امام امت و براي شركت در اولين مبارزه اسلام با كفر جهاني و اينكه جهاد در راه خدا از افضل‌ترين اعمال است به جبهه‌هاي جنگ حق عليه باطل شتافته‌ام و بر اين كار افتخار مي‌كنم و هيچ آرزويي جز پيروزي اسلام و رزمندگان سلحشور و شهادت در راه خدا كه از عسل براي من شيرين‌تر است ندارم و آرزو دارم بدنم در راه اسلام تكه تكه شود تا بتوانم دين خود را در قبال اسلام انجام بدهم. خدايا اين خواسته كوچك مرا بر آورده نما.

بدين ‌وسيله از زحمات بسيار زياد پدرم و مادرم تقدير و تشكر مي‌كنم و از آن ها مي‌خواهم در شهادت تنها پسرشان صبر و بردباري از خود نشان دهند و تمام مصايب را به خاطر اسلام تحمل نمايند و از خواهرانم مي‌خواهم كه به پدر و مادرشان نيكي كنند.

آن وقت هست كه روح من شاد خواهد شد. وصيت‌نامه خود را به پايان مي‌رسانم. در ضمن تمام حقوق و مزاياي اين جانب كه از طرف آموزش و پرورش داده مي‌شد بر پدرم تعلق مي‌گيرد. خدايا گناهان مرا ببخش و از جمله انصار امام حسين در صحراي كربلا محسوب بدار.

والسلام.

محمدرضا محمدي 4/12/62

(آموزشگاه استثنايي ناحيه 2 آموزش و پرورش زنجان به نام اين شهيد مزين شده است.)


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده