معرفی شهدای فرهنگی استان زنجان(6)
شهید سيداميرحسين موسوي ابدالي در روستای ابدال زنجان متولد و در روستاهاي "دگرمان‌دره‌ سي" "قزل تپه" و "پريِ ماهنشان" مشغول به تدريس و ارشاد آينده سازان جامعه شد.

فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما

السلام عليك يا اباعبداله الحسين « لبيك»

(سنگ نوشته مزار شهيد سيد اميرحسين موسوي)

« از شهدا كه نمي‌شود چيزي گفت، شهدا شمع محفل دوستانند شهدا در قهقهه مستانه شان و در شاديِ وصولشان« عند ربهم يرزقون» اند و از نفوس مطمئنه‌اي هستند كه مورد خطاب « فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي» پروردگارند. اين جا صحبت عشق است و عشق و قلم در ترسيمش بر خود مي‌شكافد» (صحيفه نور ج 21 ص 32)

آري صحبت از عاشقي است كه براي وصال به دوست لحظه شماري مي‌كرد و از مدت ها قبل خود را براي اين وصال مبارك آماده كرده بود و غوطه‌ور شدن در خون خويش همچو جدش امام حسين(ع) از آرزوهاي ديرينه‌اش به شمار مي‌رفت.

شهيد بزرگوار سيداميرحسين موسوی در اولين روزهاي آغازين بهاري سال 1332 در يك خانواده مذهبي و متدين در روستاي ابدال زنجان از پدري بزرگوار و روحاني متقي و مادري مهربان و پرهيزكار چشم به جهان گشود. اما افسوس كه پدر شهيد قبل از تولد اميرحسين دار فاني را وداع گفت. اين نوزاد دلاوركه بعدها جامه گلگون شهادت بر اندامش راست آمد در دامن مادري با ايمان، رشد و پرورش يافت. وي از همان دوران كودكي مانند اجداد بزرگوار خود در خط اسلام ناب محمدي(ص) قرار گرفته ائمه اطهار را الگوي خويش قرار داد. شهيد موسوي ابتدايي را در دبستان علميه به مديريت مرحوم حاج منصور محاوره‌اي در زنجان خواند(سيدسجاد موسوي) و موفق شد در شهريور ماه 1352 از دانشسراي مقدماتي زنجان ديپلم خود را بگيرد. او همچنين دروس حوزوي را در پيش آقا سيد محسن ابدالي و شيخ علي به صورت خصوصي خوانده بود(سيدحسن موسوي (از بستگان شهيد)).

شهيد به سبب دل بستگي به تعليم و تربيت و با اعتقاد به اينكه آموزش و پرورش منشأ پايداري و خوشبختي جامعه است از تاريخ 24/6/1352 وارد آموزش و پرورش شد و در روستاهاي "دگرمان‌دره‌ سي" "قزل تپه" و "پريِ ماهنشان" مشغول به تدريس و ارشاد آينده سازان جامعه گرديد. از سال 3/6/1354 به شهر زنجان انتقال يافت و مدتي در دبستان رازي و تا سال 1360 در دبستان خاقاني به عنوان آموزگاري دل سوز و مخلص به تربيت و آموزش نسل‌هاي آينده پرداخت. در سال 19/1/60 با حفظ سمتِ آموزگاري به عنوان « كمك كارشناس ارزشيابي و رسيدگي به شكايات» اداره آموزش و پرورش استان زنجان منصوب گرديد و تا لحظه شهادت در اين سمت خالصانه خدمت نمود.

خصوصيات اخلاقي شهيد موسوي

او سيدي شجاع و دليري بود كه در زهد، تقوي و امانت داري مورد تأييد و اطمينان روحانيت و مردم منطقه بود. از همان دوران كودكي عاشق نماز و راز و نياز ومقيد به شركت در محافل مذهبي بود. به نماز جماعت اهميت زيادي مي‌داد. شهيد موسوي به سلام كردن عنايت ويژه‌اي داشت به طوري كه سبقت در سلام كردن از خصوصيات ويژه‌اش به شمار مي‌رفت. وي به محرومين و مستضعفين حساسيت خاصي داشت و در كمك به آنان از هيچ كوششي فروگذاري نمي كرد. چه بسا محرمانه به خانواده‌هاي كم درآمد و فقير كمك مي‌نمود. شهيد موسوي پس از تعطيلي مدارس در روستاي ابدال با درختكاري و حفر قنات در باغي كه داشت كشاورزي مي‌نمود و با درآمد آن تكيه گاهی براي محرومان و تهيدستان بود.

از خصوصيات ديگر شهيد مي‌توان به علاقه او به فرزندش اشاره كرد كه نسبت به او بسيار مهربان و علاقمند بود ولي هيچ گاه در حضور ديگران او را نوازش نمي كرد. مي‌گفت: ممكن است يتيمي ببيند و آهي بكشد در آن صورت من چه جوابي در پيشگاه خدا خواهم داشت.

شهيد اميرحسين موسوي به خدمتگزاران صديق اسلام عشق مي‌ورزيد مخصوصاً به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) ارادتي خاص داشت و همه را به انتشار افكار معصومين(ع) دعوت مي‌كرد و هر آنچه به طاغوت منتسب بود نفرت داشت. پس از انقلاب اسلامي خار چشم دشمنان دين و قرآن، مخصوصاً منافقين كوردل بود. او را بارها تهديد كرده بودند اما شهيد از آن هايي نبود كه عقب‌نشيني نمايد بلكه به فعاليت گسترده خود افزايش مي‌داد و موجب خشم بيشتر كوردلان مي‌شد. حتي شهيد موسوي ماشين شخصي بنز داشت كه در جلوي منزلش توسط منافقين به آتش كشيده شد.

قسمتي از نامه خانوادگي شهيد سيداميرحسين موسوي به همسرش

اميدوارم هميشه با خدا باشي. اگر غمي به تو روي آورد متوسل به قرآن كريم شو و عبادت كن. لحظاتِ آخر روز عاشورا است. به ياد شما زيارت عاشورا خوانده در قله كوهي نشسته، مسلط به طبيعت هستم. نمي‌دانم چه جوري برايتان ترسيم كنم. عاجزم و از عهده‌ام خارج است. فقط مي‌توانم بگويم خيمه‌هاي رزمندگان شبيه به خيمه‌هاي حسي(ع) است. اي كاش شما هم اين جا بوديد ولي دين ما اجازه جهاد به شما نمي‌دهد همانطوري كه به حضرت زينب(س)اجازه نداد.

اگر خداي متعال به ملكوت اعلي دعوتم فرمود در مرگم گريه و زاري نكنيد. صبور باشيد. خدا صابرين را دوست مي‌دارد. همچنين علي(ع) سرور شهيدان در نهج البلاغه فرموده است: « هر وقت مصيبتي برايتان روي آورد اگر براي رضاي خدا تحمل نموديد اجر عظيمي در پيشگاه خدا داريد وگر نه، دنيا تدريجاً آن را فراموش تان خواهد كرد و اجرتان را از دست خواهيد داد.»

چند صباحي با هم بوديم. اذيت‌هاي زيادي برايتان داشتم. براي رضاي خدا عفوم فرماييد. اگر شهيد شدم افتخار كنيد. در اين دنياي پست كسي باقي نخواهد ماند. مگر خداوند نفرموده: «كل نفس ذائقه الموت؟» فرض كنيد كه ما هميشه پيش شما هستيم. آيا ديگر از دنيا نخواهيم رفت؟ مگر با هم نمي‌خوانديم ابوذر غفاري آن ابرمرد تاريخ چگونه جان به جانانش تسليم كرد و تن به ذلت و خواري نداد و چگونه وصيتي به عيال مهربانش كرد؟ جان به فداي آن ها باد.

خدا يارتان و ياورتان باد. اگر شهيد شدم از خداوند سبحان مي‌خواهم ديداري در بهشت داشته باشيم.

والسلام

معلم شهيد در جبهه‌هاي جنگ

او در چندين عمليات جنگي شركت كرده بود و آخرين بار يعني يازده روز قبل از شهادتش از مديركل آموزش و پرورش جهت عزيمت به جبهه كسب اجازه مي‌كند. ولي از آنجا كه وجود چنين اشخاصي براي اداره ضروري است اجازه داده نمي شود. تا اينكه وي مجبور مي‌شود خوابي كه در اين زمينه ديده براي مديركل وقت تعريف نمايد: « در خواب ديدم‌ هاله‌اي از نور از آسمان به سويم آمد و مرا با خود برد.» كه پس از اين جريان ايشان كاملاً موافقت نموده شهيد همان روز، يعني 1/8/61 راهي جبهه‌هاي حق عليه باطل مي‌شود. لحظه وصال فرا مي‌رسد و شهيد در هشتم محرم الحرام در جبهه عين خوش با اينكه آر پي جي زن بود در مرحله اول عمليات محرم بر اثر تركش خمپاره به درجه رفيع شهادت نايل مي‌آيد و به ملكوت اعلي مي‌پيوندد. پيكر مطهرش پس از انتقال به زنجان با دستهاي مردم شهيدپرور زنجان و با آه و ناله زنان و كودكان در گلزار شهداي پايين به دل خاك سپرده مي‌شود.

من به سوي باغ و گلشن مي‌روم

تو نمي آيـي مـيا، من مي‌روم

روز تـاريـكست بـي‌رويـش مـرا

من براي شمع روشـن مي‌روم

مـن بخـود رفتـمي؟ او مي‌كشد

تا نپنداري كه خواهان مي‌روم

(ازشهيد سيداميرحسين موسوي)

وصيت‌نامه شهيد سيداميرحسين موسوي

سپاس و ستايش خداي عزوجل كه ما را در عصر آخرين پيامبر بيافريد و سلام خدا و همه ما بر آورنده كتابش حضرت محمدابن عبدالله(ص) كه بيش از هر پيامبري رنج كشيد و در رساندن احكام الهي لحظه‌اي نياسود و كوتاهي نكرد. درود بي‌پايان خدا بر وي و بر اوصياي برگزيده و بر حقش كه اُمناي حضرتش و دستاويزهاي پيروانش در پرتگاه‌هاي ضلالت بودند و هستند و سلام بر آخرين آنان حضرت مهدي(عج) كه براي آينده بشر ذخيره مي‌باشند و ديگر سلام بر امام امت، خميني كبير نايب مطلق و شايسته او و درود بر امت حزب الله كه با ايثار مال و جان از شجره طيبه الهي يعني اسلام و قرآن كه توسط پيامبر اسلام به امانت به نسل‌ها سپرده اند، به شايستگي پاسداري مي‌كنند. به حكم آيه شريفه: « يا ايهاالذين آمنوا لاتلهكم اموالكم و لا اولاد كم عن ذكرالله(سوره منافقون، آيه 9) »

از شما اي مادر مهربان اي همسرخواهران برادران و دوستان عزيز حليت خواسته تصميم دارم دستار سرخ فام شهادت را كه يادگار جدم حضرت امام حسين(ع) است به سر بسته تا روانه ميدان نبرد حق عليه باطل باشم و از حريم مقدس اسلام و قرآن دفاع نمايم و در اين مبارزه با دشمنِ متجاوز به حريم اسلام سر جايش مي‌نشانم و يا خونم [را] به خون پاك شهيدان راه اسلام و قرآن پيوند خواهم داد. خدايا توفيقمان ده تا نخست كلام مجيدت را بفهميم و سپس به آن عمل كنيم. همانگونه كه دوستان اطلاع دارند و بارها گفته‌ام به خاطر حفظ اسلام و قرآن نبايد از بذل مال و جان دريغ ورزيم. مگر نه اينست كه بهشت جاودان جايگاه جهادگران في سبيل‌الله است؟ برادران مسلمان بدانيد جنگ تحميلي حاضر نعمت بزرگي است و وسيله آزمايش بندگان، چه خوب است از خواب غفلت بيدار و از اين رهگذر با جهاد به ياري اسلام و قرآن بشتابيم و توشه آخرت برگيريم و آن ها كه مرا مي‌شناسند بعد از شهادتم اگر مي‌خواهند پيوندمان برقرار ماند به قانون الهي عمل نمايند. توصيه ديگر اينكه، شما اي مسلمانانِ متعهد به اسلام، رهبر اسلامي و رهبر كبير، خميني عزيز را ياري كنيد و از اوامر اسلاميش از دل و جان پذيرا باشيد و از تفرقه كه از عوامل تضعيف اسلام است بر حذر باشيد و تنها از كساني كه با عمل در خط اسلام و قرآن قدم برمي دارند اطاعت كنيد و شما اي منافقينِ بيچاره و فريب خورده كه دانسته يا ندانسته از مكتب انسان‌ساز اسلام دور شده‌ايد به آغوش اسلام برگرديد و اي فرزندان عزيزم كه اميد آينده من بوديد سفارشم را به گوش جان بشنويد و به يكايك وصيتم عمل كنيد انشاءالله. بار الها در راه حفظ اسلام و قرآن، شهادت را كه آرزوي قلبي من است نصيبم بفرما. زيرا الله الله گويان بزرگ شده آرزو دارم الله الله گويان از اين دنيا بروم و اگر بعد از شهادتم دست بر روي قبرم بگذاريد جملات شريفه « الله اكبر و لااله الله و محمدرسول الله» را كه شعار هميشگي من است خواهيد شنيد.

اي بي‌خبـر بكوش كه صاحـب خبر شوي

تــا راهـرو نـبـاشـي كـسـي راهـبـر شـوي

دست از مس وجود چو مـردان حق بشوي

تـا كيـميـاي عشـق بـيـــابـي و زر شــوي

در مكتـب حقاي‍‍‌ـق و پيــش اديـب عشق

‌هـان اي پسـر بكـوش كـه روزي پـدر شـوي

خواب و خورت ز مرتبه خويش دور كرد

آنگه رسي به خويش كه بي‌خواب و خور شوي

گر نـور عشق حـق به دل و جـانت اوفـتد

بـالـله كـز آفتـــاب و مـلـك خوبـتر شـوي

سيداميرحسين موسوي 7/7/1361

( نام شهيد زينت بخش يكي از مدارس ابتدايي دخترانه آموزش و پرورش ناحيه 2 زنجان مي باشد. )


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده