نوید شاهد – کتاب "هفت ققنوس مهاجر" اثر عبدالمجید اکبری توسط نشر موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی ضریح آفتاب چاپ و روانه بازار شده است.


به گزارش نوید شاهد زنجان، کتاب "هفت ققنوس مهاجر" اثر عبدالمجید اکبری حاوی خاطرات و حکایت‌های اخلاقی و عرفانی شهیدان اصغر الهیاری، سید رضا حسینی، مصطفی جوادی، محمود شیر محمد جماعت، مهدی برجی، غلامرضا جعفری و رضا سلیمانی توسط نشر موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی ضریح آفتاب امسال چاپ و روانه بازار شده است.

این کتاب با یک هزار جلد شمارگان توسط محمد قراری ویراستاری شده و در 150 صفحه تالیف شده است.

در مقدمه کتاب می‌خوانیم؛

شهیدان خدایی که نمونه اعلای آنها بلا جویان دشت کربلا بودند، سبک روحان بلند پروازی‌اند که علم باز کردن درهای فلک را پیدا کرده‌اند. آنها عقل گشته و لامکان شده‌اند و در زندان طبیعت را شکسته و وام داران گرفتار در آن را رهانیده‌اند.

شهید در اصطلاح به معنای گواهی دهنده است. گواهی شهادت دادن به معنای اطلاع دادن از چیزی است که به هر دلیل الان مورد توجه نیست. معامله با خدا که برترین برد آدمی در حیات خود است و البته مراتب مختلف دارد و گاهی با پول و گاهی با وقت در اوج خود با جان است در کشاکش زندگی روزمره آدمی گم می‌شود. شهیدان با شور عشق خود نگاه‌ها را به آن سو می برند و گواهی می دهند که در بهشت باز است و معامله با خدا ممکن.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم؛

ما رزمندگان از جبهه برگشته بودیم و مرخصی ما تمام شده بود و دوباره عازم جبهه بودیم. نمی‌دانم کدامین رزمنده با ذوق پیشنهاد داد حال که دوباره به جبهه می رویم و غلامرضا در بین ما نیست به خانه شهید برویم و بسان فرزندانی از پدر و مادر شهید خداحافظی کنیم. جمعیتی بالغ بر سی تا چهل رزمنده داغ‌دیده به خانه آنها رفتیم. نمی دانم چطور به این سرعت اطلاع رسانی کرده بودیم.

دور تا دور دو یا سه اتاق به هم پیوسته کنار هم نشسته بودیم. بعد از پذیرایی مادر شهید با چادری مادرانه و حجابی بی نظیر با یک سینی بزرگ پر از گل‌های سرخ و سفید برای خوشامد گویی وارد اتاق شد. هیچ سخنی نگفت در حالی از خانواده اهل بیان و سخن بودند.

این سینی پر از گل را جلوی ما گرفت و هر یک گلی بر می‌داشتیم و او باز این مجمر رنگین را دور می داد و رزمنده ها که هر کدام داغ چندین گل پرپر شده را بر دل داشتند گلی را به نشانه شهید بر می داشتند و بو می کردند. فضا آکنده از عطر شهیدان شده بود. سکوت سنگینی بر مجلس حاکم بود. کم کم صدای آرام گریه بچه ها بلند شد، وای چه صحنه زیبایی خلق شده بود گویا آن مجمر بزرگ تابوتی بود به عظمت کائنات که پیکر شهیدانی که در عرش الهی آرام گرفته‌اند در خود جای داده بود.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده