نویدشاهد - شهید "عبدمحمد رضائي" در طول خدمت سربازی بدون استثنا در همه عملياتها شركت داشت، عشق به خدا و جهاد در راه خدا را سرلوحه كار خويش قرار داده بود و حتي لحظه‌اي از اين كار دريغ نورزيد و درنگ نكرد.

به گزارش نوید شاهد کهگیلویه وبویراحمد، شهید عبد محمد رضائي سپيده دم روز دوم مرداد سال 1341 در خانواده‌اي مذهبي در روستاي ايدنك ديده به جهان گشود و نام زيباي عبدمحمد را برايش انتخاب نمودند. با همه مشكلات خاص زندگي روستايي، پدر و مادر به تربيت او كمر همت گماشتند و او را فرزندي مكتبي و رهروي پاك براي مكتب اسلام پرورش دادند.

تحصیلات

روزها و سالها سپري شد و در سن 6 سالگي راهي دبستان شد دوران ابتدايي را با همه تنگناهاي خاص خودش با موفقيت سپري و تا پايان دوره ابتدايي در همين دبستان مشغول به تحصيل بود. پس از قبول شدن در امتحانات پنجم ابتدايي راهي مدرسه راهنمايي فارابي شد. سال اول و دوم را در آنجا گذراند.

انقلاب شروع شد تب و تاب انقلاب و شور انقلابي در وجودش زبانه كشيد. فريادهاي سرخ او زندگي را بر نوكران رژيم تلخ ساخته بود همراه دوستان در اين حركت شركت داشت.

سال سوم راهنمايي را در مدرسه راهنمايي 15 خرداد مشغول به تحصيل شد اما به علت زياد بودن سن در شناسنامه ترك تحصيل نمود و نتوانست ادامه تحصيل بدهد. در جبهه موفق به اخذ مدرك سال دوم راهنمايي شد .

جبهه و سربازی

در تاريخ 18مهرماه سال 60 به خدمت مقدس سربازي اعزام و پس از طي دوره آموزشي به سوي جنوب عزيمت نموده و به استثناي مدت دوره آموزشي تمام خدمت خويش را به صورت داوطلب از سال 1361 تا 1362 بصورت پيوسته در جبهه حضور داشت و تنها مدت 48 ساعت براي شركت در مراسم تشييع پاسدار شهيد ناصر عابدي به مرخصي آمد.

در طول خدمت سربازی بدون استثنا در همه عملياتها شركت داشت، عشق به خدا و جهاد در راه خدا را سرلوحه كار خويش قرار داده بود و حتي لحظه اي از اين كار دريغ نورزيد و درنگ نكرد و تأمل و تفكر خويش را صرف چگونه ماندن و چگونه زيستن و چگونه مبارزه كردن و چگونه رفتن نمود .

 حتي يك سال بعد از پايان خدمت سربازي از طريق بسيج آغاجري بصورت مداوم در جبهه شركت فعال داشت . يكبار ديگر در تاريخ 11فروردین سال63 به عنوان لبيك با امام راهي جبهه شد .

خاطره

يكي از خاطراتي كه از نامبرده به جاي مانده است اين است كه در جريان عمليات پيروزمندانه خيبر به علت پيشروي زياد با تعدادي از همرزمانش به محاصره عراقيها افتادند و پس از چند ساعتي به اسارت درآمدند اما چون شهيد رضايي با استعداد و همچنين شنا بلد بود توانست از موقعيت استفاده نماید و با پرتاب كردن خود به درون آب درون بيشه ها خود را مخفي و نجات دهد .

برادرش مي گويد : در جريان سه سال كه به صورت مداوم در خط مقدم بود هروقت براي ملاقات او به جبهه مي رفتيم و از او مي خواستم كه به خانه بيايد در جواب مي گفت با چه رويي به ايدنك بروم در حالي كه بيشتر بچه ها در جبهه شهيد مي شوند . در حالي كه بعضي ها دست و پا از دست مي دهند و خود را فداي اسلام مي كنند من چگونه مي توانم به ايدنك بيايم و آرام بنشينم پس بهتر است اينجا بمانم تا شاهد پيروزي باشم و يا اينكه به شهادت برسم .

او طبعي بلند و همتي والا داشت روحي باصفا و صلابت و سنگيني او زبانزد خاص و عام بود . هميشه نظافت ظاهر و باطن را جز برنامه اوليه زندگي و تبسم بر لب را سرلوحه كار خويش قرار داده بود .

 شهيد رضايي در دبيرستان لنده ثبت نام و روز بعد دوباره به جبهه اعزام شد، زيرا جنگ را از امور واجب و مهم كشور مي دانست . در نيمه دوم سال 64 در آموزشگاه بهورزي پذيرفته شد و مدت 6 ماه دوره آموزشي را طي نمود و مدت 2ماه در خانه بهداشت روستايي ايدنك مشغول به كار شد.

شهادت

سپس همراه كاروان 7 راهيان كربلاي استان همراه با ديگر رزمندگان راهي جبهه نور عليه ظلمت شد و سرانجام در تاريخ 12تیر سال65 همراه با سه تن از برادران همسنگرش به نامهاي رازنهان ، كريمي و پيرا در يك لحظه براثر تركش گلوله توپ، شيرين ترين لحظات عمر خويش را با آغوش باز به وصال معشوق شتافته و پايان حيات دنيوي را به آغاز زندگي جاويد مبدل ساخت .

 او رفت و مرگ سرخ را با آغوش باز پذيرفت . او با همه وجود شاهد وصال معشوق شدو با ديگر يارانش به معراج رفت تا با خداي خود تقرب جويد . كمتر كسي است كه شهيد رضايي را ديده باشد و او را و صفاي درون و ظاهر آراسته و قلب سليم و تبسم بر لب او را فراموش كرده باشد . شهيد رضايي در حالي كه امكانات ازدواج وي فراهم بود و از طرف خانواده در جهت ازدواج مورد فشار واقع مي شد ولي همواره به مسئله جنگ فكر مي كرد و عشق به شهادت و رسيدن به قرب ربوبي از طريق شركت در جنگ مسئله ازدواج را فراموش كرد .

وقتي از او مي خواستند براي ادامه زندگي خانه اي بسازد تا برنامه عروسي او زودتر انجام گيرد مي گفت : مي خواهم خانه آباد (خانه آخرت) و خوبي داشته باشم اين خانه ها درد مرا دوا نمي كنند و به درد نمي خورند و سرانجام براي خويش خانه اي ساخت جاويد و باقي . اخلاق نيكوي شهيد رضايي و سيماي زيبا و برخورد عارفانه وي را هيچگاه نمي توان بر روي كاغذ ترسيم كرد و يا آنطور كه شايسته اوست بيان نمود.در مدت3سال كه در جبهه بود هرگاه به مرخصي مي آمد به خانه همه دوستان و آشنايان سركشي مي نمود و از احوال آنها باخبر مي شد.

روحش شاد و راهش پررهرو باد .

منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده