نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 35 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: «صدای دستورات فرماندهان ارتشی و حرکت و جابجایی نیروها، سکوت و آرامش کانال را برهم زده و بچه ها یک به یک بیدار و با تحویل سنگر به مدافعان جدید به سمت جاده خاکی حرکت کردند.»


به گزارش نوید شاهد زنجان، "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 35 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر روایت می کند:

دشمن زبون که در مقابل ایثار و مقاومت رزمندگان کم آورده و در تنگنا قرار گرفته بود، با نامردی تمام منطقه را زیر بارانی از گلوله های شیمیایی گرفته بود و همه جای خط بوی تند سیر می داد، هراسان و سراسیمه همرزمان رضا رسولی و شهید"مهدی حیدری" را بیدار کرده و همه ماسک زدیم ، همزمان پیک دلاور گردان شهید"احد اسکندری" هم ماسک زده از راه رسیده و خبر از شبیخون احتمالی عراقی ها داده و می گوید که آماده درگیری با نیروهای دشمن باشیم، آماده و ماسک زده و با برادران رسولی و حیدری مشغول پاسداری از انتهای کانال می شویم .

خواب سنگین

ساعتی می گذرد و از نفوذ و حمله نیروهای دشمن خبری نمی شود، هوا هنوز گرم و گرم است و عرق مثل باران از سر و صورتمان می بارد، تنفس هوای داغ داخل ماسک چنان سخت و دشوار است که حس خفگی به آدم دست می دهد، بالاخره بعد از کلی ترس و اضطراب و نگرانی، برادران امدادگر ش.م.ر وضعیت سفید اعلام کرده و خبر از رفع آلودگی شیمیایی می دهند، همه ماسک ها را در آورده و نفس راحتی می کشیم، با رفع خطرات گازهای سمی و عدم نفوذ و حمله عراقی ها ، اوضاع کانال دوباره به روال قبل برگشته و باز هم خواب شیرین به سراغ رزمندگان خسته و بی رمق آمده و هم‌رزمان چند نفر چند نفر با تجهیزات کامل و به صورت نشسته در داخل سنگرها به خواب می روند .

مدافعان جدید

ساعت یک بامداد را نشان می داد و با اینکه زمان نگهبانی ام پایان یافته، یاران خفته و خسته ام را بیدار نکرده و همچنان با تنی فرسوده و چشمانی خون گرفته به نگهبانی ادامه داده و بدجوری هم چشم انتظار رسیدن یگان های جایگزین بوده و مدام سمت پایین کانال و جاده خاکی نگاه می کردم. ناگهان گرد و خاکی عظیم بر روی جاده خاکی دیدم و پشت سرش هم تعداد زیادی ارتشی تکاور پلنگی پوش در ستون یک نفره وارد کانال شدند، صدای دستورات فرماندهان ارتشی و حرکت و جابجایی نیروها، سکوت و آرامش کانال را برهم زده و بچه ها یک به یک بیدار و با تحویل سنگر به مدافعان جدید به سمت جاده خاکی حرکت کردند.

مشغول جمع آوری ‌وسایلم بودم که ستونی از سربازان به سنگرم رسیده و با شنیدن داد و بیداد بلند و بی جای فرمانده ستون حسابی شوکه شدم، بی‌خود و بی جهت به سربازان، فحش های خیلی زشت و بد می‌داد ، نمی دانم چطور شد که ناگهان از کوره در رفته و با گرفتن یقه فرمانده ارتشی با لحن بسیار تندی گفتم: مرد حسابی ! این دلاوران ، قراره اینجا بجنگند ، آخه چرا ؟ بد و بیراه نثارشان می‌کنی !؟

خنده ای کرده و به زبان ترکی گفت : قارداش گفتم : آره ! زنجانیم ! به گرمی دست داد و با زبان ترکی ادامه داد که عزیزم ! به خودتان نگاه نکن که به صورت داوطلب و باکمال میل اینجا هستید، اینها را که می بینی اکثراً سربازانی هستند که به گفته خودشان آمده اند به اجباری و اصلا هم دوست ندارند که الان در این زمان و این وضعیت خطرناک اینجا باشند، باور کن اگه اینجوری باهاشون رفتار نکنم و با امر و نهی وادار به کارشان نکنم ، اصلا اطاعت و فرمانبرداری نمی کنند ! بعد هم سریع حرف را عوض کرد و از اوضاع و احوال خط و دم و تشکیلات عراقی ها پرسید .

تصرف کانال

خنده تلخی کرده و گفتم : خودتان که اول و آخر خط را دیدید ، ما یک گردان بودیم که حالا به این تعداد و این روزگار در آمدیم، فردا صبح که خورشید طلوع کنه و عراقی ها از خواب بیدار شوند، اینجا به جهنم سوزان مبدل شده و از زمین و آسمان آتش به سرتان خواهد بارید و پشت سرش هم صدها دستگاه تانک و هزاران نیروی پیاده و کماندوی عراقی به سمت کانال حمله ور شده و تا غروب قصد شکستن خط و تصرف کانال را خواهند کرد .

خنده غرورآمیزی کرده و با قیافه حق به جانبی گفت : آخه ! با دست خالی که نمیشه با زره و فولاد جنگید، ما گردان های تکاور لشگر ۲۱ حمزه هستیم و خیلی هم مجهز آمدیم، به قدری موشک تاو و مالی یوتکا با خود آوردیم که فکر نکنم تانکی از قشون دشمن سالم بمونه ! بعد هم سریع روبوسی کرد و دوان و دوان به دنبال نیروهایش رفت، سنگر را تحویل چند سرباز داده و روانه سمت پایین کانال و جاده خاکی شدم ، شور و شوقی فراوان داخل کانال برپا بود و همه جا پر از نیروهای ارتش و تسلیحات و مهمات بود ، بین راه به این فکر می کردم که اگه به سلاح و تجهیزات مدرن و پیشرفته بود، عراقی ها باید با آن همه هواپیما و هلیکوپتر و تانک مدرن و هزاران نیروی پیاده و کماندوهای ورزیده و تعلیم دیده گارد ریاست جمهوری دهها بار در این چند روز موفق به شکستن خط و تصرف کانال می شدند .

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده