نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 28خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « زمانی که تانک دشمن را رزمندگان به موقع زدند شالوده قشون از هم پاشیده و تانکها و نیروهای پیاده و کماندوی عراقی گروه گروه شروع به فرار از ميدان نبرد کردند و باردیگر عنایات رب کریم به امداد سالکان کوی پیرجماران آمد و با اتفاقی بسیار کوچک لشگری با آن هیبت و عظمت را مجبور به عقب نشینی کرد.»


به گزارش نوید شاهد زنجان، "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 28 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر روایت می کند:

با مجروحیت سردار رسول وزیری فرمانده خاکی و غیور و بی ادعای گردان غمی جان خراش و دل آزار سرتاسر خط پدافندی را فرا گرفته و همه رزمندگان در شوکی عظیم فرو می روند، در عرض چند ساعت هم معاون دلاور گردان سردار رضا زلفخانی را از دست داده بودیم و هم فرمانده دلیر گردان را ، از نفرات گردان هم دیگر چیزی باقی نمانده و اکثریت سنگرها خالی و بدون مدافع بودند، در میان دیدگان اشکبار و مات و مبهوت یاران و هم‌رزمان، پیکر پاره پاره و غرق در خون سردار وزیری توسط امدادگران به عقبه منتقل شده و فرماندهی گردان را سردار پاسدار عباس تاران معاون دوم سردار وزیری بر عهده گرفته و دوباره به نبرد ادامه می دهیم .

احتمال سقوط خط

آرام آرام به وقت اذان ظهر نزديک مي شدیم و هنوز حملات زمینی و هوایی دشمن با قدرت و شدت ادامه داشت، تانکها‌ دست بردار نبودند و کماکان با یورش های پی در پی، مجال کوچکترين استراحت و آرامشی را به بچه ها نمی دادند، خستگی و بي‌خوابی از يک سو و تشنگی و گرمای داغ و سوزان جنوب از سوی ديگر رمقی برایمان باقی نگذاشته بود و همه رزمندگان از نفس افتاده و دیگر توان جابجایی در کانال و نبرد با قشون دشمن را نداشتند و هر کدام در سنگری پناه گرفته و به سمت تانکها تیراندازی می کردند و همین امر هم باعث شناسایی سریع محل استقرارشان می شد و سیلی از گلوله توپ و مسلسل و موشک و راکت به سرشان ریخته می شد، کم کم داشت مهمات سنگرها به اتمام می رسید ‌و نیروهای تدارکات هم به دلیل آتش شدید عراقی قادر به رفت و آمد در داخل کانال و جابجایی مهمات نبودند، اوضاع اصلا خوب نبود و اگر يورش دشمن به همان منوال ادامه می یافت، سقوط خط و تصرف کانال توسط نیروهای عراقی صد در صد بود .

امر محال

موشک های سنگرم به پایان رسیده و از شدت گلوله باران و سیل ترکش ها جرات خارج شدن از سنگر را ندارم، گوشه پناه گرفته و در دل مدام خدا، خدا مي‌کنم که طوری شود تا عراقها دوباره مجبور به عقب نشينی شده و حملات پی در پی تانکها متوقف شود، از حوالی ساعت هشت صبح به صورت یکسره و بی وقفه مشغول درگیری با لشگرهای تانک و پیاده دشمن بودیم و لحظه ای هم استراحت و آرامش نداشتیم، پنج روز بود که رزمندگان دلاور گردان پوتین از پای در نیاورده و چند ساعتی استراحت و خواب راحت نکرده و فقط پیاده روی و جنگ و مقاومت کرده بودند، به راستی اگر ایمان و اعتقاد و غيرت و جوانمردی بچه های بسيجی و پاسدار نبود استقامت و پايداری در آن دقايق نفس گير و دشوار ، زیر آن آتش گسترده و پرحجم و در مقابل آن همه تانک و نیروی پیاده و کماندوی آموزش دیده واقعا محال و غير ممکن بود .

اتفاق کوچک، نتیجه بزرگ

هجوم قشون دشمن ادامه یافته و رفته رفته مهمات سنگرها پایان یافته و حجم تیراندازی از سمت کانال بسیار کاهش یافت، عراقی ها به خیال اینکه مهمات مان تمام شده، شروع به حمله مستقیم با تانکها کرده و برای شکستن خط با سرعت از چند جهت به کانال نزدیک شدند ، بیست یا بیست و پنج نفر خسته و کوفته و تشنه بدون مهمات در مقابل صدها دستگاه تانک پیشرفته و مجهز، تانک ها غرش کنان داشتند به خاکریز می رسیدند که ناگهان موشک یکی از بچه‌ها به شنی یکی از تانک های تی ۷۲ اصابت کرده و ضمن پاره کردن زنجیر، موجب توقف تانک شد، خدمه تانک هم بلافاصله از داخل کابین تانک بيرون پريده و شتابان پا به فرار گذاشتند ، اما هنوز خیلی دور نشده بودند که بسیجی دلاور یوسف قربانی به پاخاسته و با رگبار کلاش تک به تک‌شان را روانه جهنم کرد، قشون تانکها و نیروهای پیاده بعثی که چندمتری با شکستن خط و تصرف کانال فاصله نداشتند با ديدن اين صحنه چنان ترسیده و هراسان شدند که دوباره شالوده قشون از هم پاشیده و تانکها و نیروهای پیاده و کماندوی عراقی گروه گروه شروع به فرار از ميدان نبرد کردند و باردیگر عنایات رب کریم به امداد سالکان کوی پیرجماران آمد و با اتفاقی بسیار کوچک لشگری با آن هیبت و عظمت را مجبور به عقب نشینی کرد و دشمن زبون هم با دیدن اوضاع آشفته قشون عظیم خود اجباراً تن به شکست داده و با ذلت و خواری مجبور به توقف تک و عقب کشيدن کامل قوای زرهی و پياده خود شد .

دوباره شادی

با فرار تانکها و نیروهای پیاده و کماندوی عراقی ، دوباره شادی و سرور سرتاسر کانال را فرا گرفته و صدای فريادهای الله اکبر و صلوات رزمندگان فضای منطقه را در برگرفت، صدای خنده های بلند و پرشور بعضی از بچه ها موجب چنان هيجانی در داخل کانال گرديده که همگی همرزمان خستگی و بي‌خوابی را فراموش کرده و جانی تازه گرفته اند، در هرگوشه از خط غلغله ای برپاست ...

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده