دائم درجبهه بود و درخط مقدم و عملیات ها شرکت داشت بعضی اوقات برای دیدن ما می آمد و خیلی کم می آمد و باز به جبهه مراجعت می کرد تا اینکه مریض شد از جبهه آمد با مراجعه به پزشک تشخیص داده شد که سنگ کلیه دارد و باید جراحی شود.
روایتی پدرانه از زندگی شهید «محمد باقر قاسمی»

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید محمدباقر قاسمی/ سوم فروردین 1340، در روستای ایجدانک از توابع شهرستان ورامین چشم به جهان گشود. پدرش رحیم و مادرش زهرا نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. یازدهم اسفند 1362، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر، شهید شد. پیکر او را در گلزار شهداس سید فتح الله شهرستان زادگاهش به خاک سپردند.

از تولد تا شهادت؛

ایشان در روستای ایجدانک شش کیلومتری شهرستان ورامین از متولد گردید در طفولیت تا اینکه به مدرسه رفت به قدری آرام و خوش اخلاق وخوش رفتاربود چه درخانه ما راضی ودرمدرسه همه آموزگاران وهم کلاسی ها ازآن کمال رضایت را داشتند کاری نمی کرد که ناراحتی فراهم کند.

خیلی کوشا و درس خوان بود و در هر کلاس با نمرات بالا قبول می شد کلاس راهنمایی را در روستای مذکور به پایان رسانید و برای دوره دبیرستان در شهرستان ورامین مشغول تحصیل گردید و ما هم در اثر نداشتن آب کشاورزی و خشک شدن قنات از روستای نامبرده به شهرستان ورامین مهاجرت نمودیم.

که انقلاب شروع گردید ایشان درهمه راهپیماییها واجتماعات شرکت می کرد حتی درتهران هم برای تظاهرات وراهپیمایی می رفت تا اینکه انقلاب پیروز گردید ایشان کلاس دوم دبیرستان را طی می کرد که حمله نا جوانمردانه عراق شروع شد و دبیرستان را کنارگذاشت عازم جبهه جنگ شد.

دائم درجبهه بود و درخط مقدم و عملیات ها شرکت داشت بعضی اوقات برای دیدن ما می آمد و خیلی کم می آمد و باز به جبهه مراجعت می کرد تا اینکه مریض شد از جبهه آمد با مراجعه به پزشک تشخیص داده شد که سنگ کلیه دارد و باید جراحی شود.

که پس ازچند روزعمل جراحی انجام شد پس از استراحت چند روزه که حالش بهبودی حاصل کرد مدتی راننده ماشین های ثارالله بود در شهرستان ورامین وطاقت نیاورد بازبه جبهه رفت و دراواخرازجبهه آمد برای دیدن گفت بیست و پنج روز مرخصی دارم من درمحل کارم بودم دیدم برادرکوچکش راجلوچرخ نشانده آمد گفت من برای خداحافظی آمدم گفتم تو گفتی بیست و پنج روزمرخصی داری حالا دوازده روزاست گفت با بچه ها می خواهیم برویم با هم دیده بومی و خداحافظی کرد ورفت همان دیده بومی آخربود که در عملیات خیبردرجزیره مجنون در تاریخ یازدهم اسفند 1362شهید شد و در گلستان شهدا تکیه سید فتح اله به خاک سپرده شد.

مدت زندگانی شهید برای من و خانواده ام برکت واز کارهای خوب وشایسته اش برایم سرافرازی بود به هر کاری رجوع می کردم با خوشرویی انجام می داد . هیچوقت درخواست های بی مورد وحرفهای رکیک وبیهوده نمی زد که باعث نگرانی شود. درامورکشاورزی به من کمک می کرد و کارهای کشاورزی را به خوبی انجام می داد .

خیلی اسلام شناس و معتقد و پای بند دین بود در نمازهای جمعه و جماعت شرکت و نماز شب آن ترک نمی شد. درحقیقت امام و رهبررا می پرستید ودرهرنامه که می فرستاد سفارش دعا برای امام خمینی را می کرد وتذکرمی داد امام را دعا کنید واسلام درخطراست مسجدها را پر کنید وخالی نگذارید.

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده