عبدالحسین جلیل خانی ششم فروردین ۱۳۳۴‏، در روستای کلکته از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش محمدحسین، بستنی فروش بود و مادرش عالم تاج نام داشت.


به گزارش نوید شاهد از زنجان، عبدالحسین جلیل خانی ششم فروردین ۱۳۳۴‏، در روستای کلکته از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش محمدحسین، بستنی فروش بود و مادرش عالم تاج نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. در نانوایی کار می کرد. هفدهم آبان ۱۳۵۷‏، در شهرستان زادگاهش توسط عوامل رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکرش در مزار پایین همان شهرستان به خاک سپرده شد.

به سال 1334 در روستای کلکته از توابع شهرستان زنجان دیده به این دیر خراب آباد گشود تا در انتظار لحظه پر شکوه وصل روزگار فصل را سپری کند؛ پدر و مادر از آمدنش غرق در شور و شادی شدند و مقدمش را گلباران نمودند.

عبدالحسین در فضای آکنده از صفا و سادگی روستا رشد می کرد و بالنده می شد هنگامی که توان آموختن یافت در مکتبخانه زادگاهش در نزد میرزا اکبر میرزای ده قرآن را فرا گرفت و کتابهایی چون ((تنبیه الغافلین)) را هم خواند.

عبدالحسین بسیاری از روزها را در کنار پدر بود و به کار کشاورزی می پرداخت تا اندکی از هزینه های سنگین زندگی را متحمل شود . عصر؛ عصر ستم بود و طاغوت و غبار فقربرسرروی دهات و روستاهای ایران می بارید ؛ دغدغه تحصیل فرزندان پدر را در اندیشه کرد و از این رو پدر بار و بندیل زندگی را بسته و به شهر کوچید ؛ خانواده جلیل خانی در خیابان بابائیان سکنی گزیدند .

عبدالحسین قلب رئوف و مهربانی داشت و با خلق الله با عطوفت و مهربانی رفتار می نمود احترام به پدر و مادر را بسیار رعایت می نمود توجه به دعا ؛ نماز و جلسات مذهبی از همان دوران کودکی در زندگی عبدالحسین متجلی بود .

پس از عزیمت به زنجان به عنوان باغبان در شهرداری زنجان به کار پرداخت اما هنگامی که با خستگی نلشی از کار به منزل مراجعت می نمود تلاش حقیقی اش آغاز می گشت شهید در مدرسه بزرگسالان خاقانی ثبت نام کرد تا روح تشنه به دانش خود را سیراب کند, تا پایان دوران ابتدایی به تحصیل پرداخت و پس از مدتی به خدمت سربازی رفت خدمت زیر پرچم را در یگان رادار مشهد و در رسته پیاده به پایان رساند.

در دوران خدمت نیز به مدت 3 ماه از سوی رژیم وقت به منطقه ظفار عمان اعزام گردید پس از اتمام دوران خدمت سربازی دو سال در مشهد جوار بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) ماندگار شد و به کار خیاطی پرداخت

روحیه ظلم ستیزی؛ عدم پذیرش تبعیض و نابرابریهای اجتماعی؛ احساس استقلال و آزادی و گریز از دیکتاتوری با فطرت آگاه و بیدارش عجین بود مانند همه آزادی خواهان ایرانی شرایط جامعه وجود جامعه سلطنتی وموروثی برای وی غیرقابل تحمل بودمیخواست مانند تمامی انسانهای آژاده جهان زندگی کند و در این مسیر حضرت سیدالشهدا را الگو و سرمشق خود قرار داده بود .

در آن مقطع گوش به فرمان رهبر و مقتدای خود حضرت امام بود وقتی امام سخنرانی می نمود یا پیامی می داد هیچگونه سوال و ابهامی در رابطه با آِنده و باور پذیری آن برایش باقی نمی گذاشت وجود چنین روحیه و انگیزه ای زمینه ساز تلاش هر چه بیشتراین شهید بزرگوار در راستای تحقق شعار(( استقلال آژادی و جمهوری اسلامی )) بود .

مردم زنجان همگام با ملت ایران جهت تعیین سرنوشت خود و تغییر نظام سلطنتی عزم خودرا جزم نموده بودند در روزهای ملتهب پائیز 57 صدای گلوله و رگبار از نقاط مختلف شهر به گوش می رسید نیروهای نظامی در سطح شهر پراکنده بودند.

در بسیاری از روزها و شبها حکومت نظامی بر شهر حکمفرما بود چرا که نخست وزیر وقت آن زمان ((ازهاری))خود یک نظامی بود و برخورد نظامی با مردم شدت بیشتری یافته بود. به تاریخ 16 آبان 57 چندین نفر در سطح شهر شهید شدند .

زمانی که در تاریخ 17 آبان مردم برای اطلاع از وضعیت عزیزان خود مقابل بیمارستان شفیعیه زنجان تجمع کرده بودندنیروهای گارد ویژه شروع به تیراندازی به سمت جمعیت حاضر در محل نمودند؛ مردم برای نجات جان خود به دنبال مأمن و پناهگاهی می گشتند و هر کس به سویی می دوید.

در همان جا؛ مشخص شد که تعدادی از شهدای روز گذشته در محلی واقع در روبروی مسجد سید محسن واقع در دروازه رشت که متعلق به مسجد بود نگهداری می شدند ؛ افرادی که؛ با شرکت در تظاهرات کینه و نفرت خود را از حکومت ظلم و جور ابراز داشته بودند.

شهید جلیل خانی در آن شب در بین تظاهرکنندگان بود او با حضوردر مسجد ((ولیعصرعج))پایگاه انقلابیون و با راهنمایی روحانیونی چون مرحوم آقا سیدهاشم به تکثیروپخش نوارهاو اعلامیه های امام (ره) کمک می کرد.

روز 17 آبان سراسیمه وارد خانه می شود و خبرازدرگیری وشلوغی خیابانهامی دهد مادر او را برای صرف نهار می خواند و شهید می گوید: تا غذا آماده شود بر می گردم و گرنه غذای مراکناربگذاریدوازخانه خارج می شودوتاغروب بر نمی گردد.

مسجد ولیعصرلبریز از سیل جمعیتی است که می خواهند راهپیمایی راآغاز کنند شه رشلوغ است نیروهای گارددر شهر پرسه می زنند شهر از شعارهای مردم به خروش آمده نیروهای گارد شروع به تیراندازی به سمت تظاهرکنندگان می کنندومردم با آتش زدن لاستیک و مقوابه مقابله بر می خیزند و در این میان 4 نفرهر یک درجایی به خون می غلطند؛ عبدالحسین از ناحیه کتف آماج گلوله دژخیمان قرار می گیردوبه جمع آلاله های انقلاب می پیوندد.پیکر پاک شهید نیزدر میان شهدایی که در مسجد سید محسن قرار دارند به چشم می خورد

برخلاف بسیاری از تشیع پیکرشهدا که به صورت پنهان ویاباحضورتعداداندکی ازوابستگان به جهت عدم صدور مجوزاز سوی رژیم انجام می گرفت تشییع با شکوه و عظمت خاصی برگزار گردید و جسم بی جان این شهید در محل مزار شهدای پایین شهرستان زنجان آرام می گیرد.

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده