علی گنج خانلو پنجم اردیبهشت ۱۳۳۰‏، در شهر سجاس از توابع شهرستان خدابنده به دنیا آمد. پدرش حسنعلی و مادرش عالیه نام داشت.

 

 
 

 

به گزارش نوید شاهد از زنجان، علی گنج خانلو پنجم اردیبهشت ۱۳۳۰‏، در شهر سجاس از توابع شهرستان خدابنده به دنیا آمد. پدرش حسنعلی و مادرش عالیه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. کارگر بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. دهم آبان ۱۳۵۷‏، در زنجان هنگام تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکرش را در مزار بالای همان شهرستان به خاک سپردند. او را محمدولی نیز می نامیدند.

 

روستای سجاس رود زنجان زادگاه رادمردی از خیل سواران عشق است که در عصر غربت و تنهایی دین خدا به یاری آن شتافته و سوار برمرکب مردانگی تا انتهای جاده ایثار و شهادت تاخت.

محمدولی سال 1330 در خانواده ای اهل دین و قرآن قدم به گیتی نهاد تا در مسیر پرتلاطم  زندگی قد بر افراشته و حیاتی جاودانه یابد.

پدرش کشاورز و مردی متدین و مادرش اهل صفا و صمیمیت بود؛ محمدولی که با آمدنش شمیم شادی و خنده را در فضای خانه پراکنده است گام در کوچه های زندگی و زمان می گذارد و چون نهال سرسبز قدکشیده و بالنده می شود آیات نور و رحمت قرآن را نزد ملاسبزعلی مکتب دار فرا گرفته تا روحش را باخواندن قرآن طراوتی دوچندان بخشد.

زندگی درمسیر خود جریان داشت و محمدولی در صفا و صمیمت زادگاهش می بالید و بزرگ میشد محمد در سال 49 به خدمت سربازی فرا خوانده شد اما بیش از 3ماه خدمت وظیفه را به اتمام نرساند زیرا احساس می کرد که نمی تواند در دوره پهلوی خدمت زیر پرچم را به اتمام رساند و می گفت:نمی توانم به این دولت خدمت کنم در سال 49 با دختری از ایل و تبار خود ازدواج کرد همسرش می گوید : بسیار اهل فامیل بود و نسبت به فامیل تعصب خاصی داشت وقتی اتفاقی در فامیل می افتاد و کسی نیاز به کمک داشت در صورتیکه کاری از دستش برمی آمد هرگز مضایقه نمی کرد و اگر به لحاظ مادی نمی توانست کاری انجام دهد به لحاظ جسمی و ذهنی تا آنجاییکه می توانست یاری می رساند.

محمد بسیار شوخ طبع بود و همیشه دنیا را دارفانی می دانست و به آن احساس تعلق خاطر نمیکرد هر چند شغل مناسبی نداشت ولی غم نان نمی خورد و هرگز لبخند از لبانش محو نمی شد.

وی در سال 1352به همراه خانواده بار هجرت بسته و در محله بی سیم زنجان سکنی گزید با حضور در جلسات قرآن و هیئتها عزاداری سعی در نزدیکی دوستان ؛ اقوام و آشنایان به یکدیگر و ترویج مفاهیم دینی و قرآنی داشت. در سال 56 در تهران در خشکشویی یکی از اقوام مشغول به کار شد از همان زمان شروع به فعالیتهای انقلابی نمود ؛ اعلامیه پخش می کرد و بر دیوارها شعارهای ضدرژیم می نوشت اعلامیه ها و نوار سخنرانی امام را از تهران به زنجان می آورد و جهت آشنایی مردم با اهداف انقلاب و رساندن پیام امام آنها را در سطح شهربین اقوام و آشنایان پخش می کرد گویا نور ایمان و عشق به اهل بیت و اسلام در وجودش تابشی نو آغاز کرده بود.

محمدولی نیز به قبیله سرخ ایمان پیوست باشور و ولعی خاص در صحنه های گوناگون انقلاب شرکت می نمود؛ پدر برای دورنگه داشتن محمدولی از صحنه های خطر وی را به زنجان فرا خواند اما طولی نکشید که بارقه های قیام در زنجان نیز شعله کشید و محمدولی به فعالیتهای خود در زنجان ادامه داد بارها برای گرفتن اعلامیه و نوارهای امام به تهران رفته و در این راه هر روز مصممتر از روز قبل گام بر می داشت .

مادرش می گفت محمدجان مواظب خودت باش می ترسم نیروهای ساواک تو را دستگیر کنند و شکنجه ات دهند یا ناخن هایت را بکشند و محمدولی در جواب وی می گفت :

« مادر من هرگز اسیر این قوم زبون نمی شوم مگر اینکه در جایی بن بست مرا محاصره کنند اما آرزویم شهادت است نه اسارت »

همسرش میگفت :یکروز با لباسهایی کثیف به منزل آمد گفتم بیا داخل گفت : نمیتوانم علت را جویا شدم گفت یکی از کلوپهای فساد را بر هم زدیم لباسهایم به نوشیدنیهای کلوپ آلوده شده و نجس است لباسهای تمیزی بیاور تا اینها را عوض کنم چون اگر با اینها به خانه بیایم آنجا نیزنجس می شود .

آری؛ محمدولی انسانی معتقد و پایبند به اصول و ارزشهای دینی و انسانی بود و در این راه حاضر بود از تمام وجودش بگذرد همسرش می گفت : حتی یکبار که مخالفتهای پدر با حضور در راهپیماییها و پخش اعلامیه به اوج خود رسید مقابل من ؛ مادر و پدرش نشست و به ما نیز گفت بنشینیم اعلامیه امام را از جیبش بیرون آورد و برای ما خواند سپس رو به پدرش کرد و گفت:

« مایه ننگ است که انسان در این مملکت زندگی کند و آنوقت این پیرفرزانه در تبعید باشد خواهش می کنم سد راه من نشوید ؛ پدرجان شما باید این کار را می کردید و ما نتیجه آنرا به نظاره می نشستیم حال که این کار را انجام نداده اید بگذارید ما انجام دهیم تا آیندگان نتیجه آن را ببینند درخت انقلاب باید با خون جوانان آبیاری شود »

محمدولی با حرفهایی که زد خانواده را مجاب کرد تا با رضایت خاطر بیشتری در مسیر انقلاب حرکت کند.

محرم بود؛ قیام مردم با قیام حضرت اباعبدالله علیه السلام عجین شده و مردم با حضور در خیابانها و اعلام انزجار از حکومت پهلوی شعار((هیهات من الذله)) سرور و سالار خود را سرلوحه قرارداده بودند شورانقلابی مردم هر روز بیشتر از روز قبل زبانه می کشید و زبانه های انزجار از حکومت پهلوی روزبه روز شعله ورتر می شد ؛ محمد ولی صبح روز اول آبان 57با لباس مشکی از منزل خارج شد قبل از خروج ازمنزل انگار مادرش می دانست که اگر محمد برود دیگر باز نخواهد گشت روبه او کرد و گفت : می خواهی به مسجد ولیعصر بروی مسجد را که بسته اند و درب ورودی را با میله های آهنی جوش زده اند؛ محمدگفت:به مسجد اصغریه می روم در هرحال با رضایت مادر و همسر از منزل خارج شد.

همسرش میگفت : پسرم زین العابدین پشت سرپدرش گریه کرد؛ او را بغل کردم و پشت سر محمد از منزل خارج شدیم اما محمد را دیدم که مسیر حرکتش برخلاف مسجد اصغریه و به سمت مسجد ولیعصر بود؛زین العابدین چند بار پدرش را صدا کرد و محمد به عقب برگشت تا با پسرش خداحافظی کند و این آخرین خداحافظی محمد از من و پسرش بود و چند هفته ای تا تولد دخترم مریم باقی مانده بود.

حساسیت نیروهای نظام نسبت به مسجد بیشتر شده چراکه مساجد به عنوان کانون ساماندهی قیام مردم محسوب میگردید؛ نگهبانان سراپا مسلح درگوشه و کنار و پشت بام مساجد پرسه می زنند ؛ درب ورودی مسجد ولیعصر(عج)را به هم جوش زده اند تا از ورود مردم به مسجد ممانعت کنند؛ محمد به همراه دوستانش جهت اقامه نمازبه مسجدنزدیک می شوند و در صدد ورود به مسجد برمی آیند زمانیکه وارد مسجد می شوند برای خواندن نماز حاضر می شوند محمد در منزل وضو گرفته بود و نمازش را شروع می کند که در این حین نیروهای رژیم که در پشت بام مسجد مستقر شده اند به مقابله با انقلابیون برمی خیزند و درگیری آغاز می شود در این هنگام گلوله ای پیشانی محمد را نشانه می گیرد و روح بلندش در 15 آبان57در آستان حضرت دوست به پرواز در می آید و جاودانه می شود.

تلاشها برای نجات جانش به ثمرنمی نشیند و جسم پاکش در گلزار شهدای بالا در شهر زنجان به خاک سپرده می شود.

خانواده شهیدگنج خانلو به خاطر جو حاکم بر جامعه نمی توانند مراسمی برایش بگیرند تا اینکه با گذرزمان و تغییر شرایط مراسمی درحد شایستگی این شهید والامقام برگزار می گردد.

 

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده