شهید اصغر حیدری هفدهم فروردین ۱۳۳۵‏، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش عوضعلی و مادرش فاطمه نام داشت.


شهید اصغر حیدری هفدهم فروردین ۱۳۳۵‏، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش عوضعلی و مادرش فاطمه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. چاقوساز بود. پنجم آذر ۱۳۵۷، در زادگاهش توسط عوآمل رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکرش را در مزار بالای همان شهرستان به خاک سپردند.

شهرزنجان زادگاه راد مردی از تباردلیران وعاشق ولایت است . زادگاه اصغر حیدری .او وقتی متولد شد که با ظلمت تاریخ عجین گشته در کانون گرم و پر مهر و محبتی پا به عرصه حیات می گذارد .پدرش مردی زحمتکش است که با عرق جبین و از راه حلال با پیشه ساختن حرفه شاطر نانوا و با توکل به خدا چرخ زندگی را به حرکت در می آورد .

اصغردر خانواده ای زاده می شودکه به خاطر وضعیت مالی در موقعیت مطلوبی قرار ندارد با گذر زمان اصغر در دامان پر مهر و عطوفت مادر و با لقمه حلالی که پدر با تلاشی مضاعف به دست می آورد بزرگ می شود. مادرش می گوید : اصغر از همان کودکی قلبی رئوف و مهربان داشت همیشه و در همه حال یار و مددکار من و پدرش بود وقتی که در انجام امور نیاز به کمک داشتم بدون کوچکترین حرفی مرا یاری می کرد و یا اگر شیشه ای می شکست یا لوله ای نیاز به تعمیر داشت درحدتوان به تعمیر و کمک می پرداخت . هرگز وازه ای که محل بر بی ادبی و گستاخی باشد بر زبان نمی آورد.نماز را اصل می دانست می گفت :

« آنچه برای ما باقی خواهد ماند همین چند رکعت نماز است»

اهل سیاست نبوداما زیربارحرف زور نمی رفت عشق مسجد داشت و به هنگام محرم و صفر لباس مشکی بر تن می کرد وحرمت این ایام را نگاه می داشت ؛ با علاقه تمام در مراسم سوگواری حضرت ابا عبدالله شرکت می کرد چرا که امام حسین (ع) مظهر آزادی وآزادگی الگویی سترگ و نستوه برای اصغر بود . انگار تمام وجودش در آتش عشق به اهل بیت زبانه می کشید و می سوخت در این ایام چنان در دسته جات زنجیر زنی شرکت می نمود که گویا با هر زنجیری که بر کتف خود فرود می آورد زنجیری از بار تعلقات دنیوی خود را پاره می نمود.

در هفت سالگی به جهت وضعیت نه چندان مناسب اقتصادی پدر ؛ از درس و تحصیل باز ماند و در محله کوچه باشگاه زنجان سعی در آموزش و فراگیری صنعت چاقو سازی برآمدتا کمک خرجی برای پدر باشد و باری از دوش او بردارد .

زمان درگذر بود و اصغرمی بالید و بزرگ می شد تا اینکه در سال 53 به خدمت زیر پرچم فرا خوانده شد و در قم و اراک به انجام خدمت وظیفه پرداخت. تا اینکه در سال 55 خدمت خود را به اتمام رساند و به زادگاهش بازگشت .

هنگامی که صدای گرم گامهای انقلاب در کوچه های سرد شهر پیچید ؛یخهای ظلم و تباهی و طغیان ذوب شد و پرتو جان بخش خورشید اسلام به جانهای یخ زده در عصر سرد ستم گرمای زندگی بخشید آری شهید حیدری پا به پای مردم غیور زنجان در مراسم های مختلف که شورو شعور انقلابی مردم را به نمایش می گذاشت شرکت می کرد شهر در آشوب کامل بود ؛صدای رگبار و گلوله از جای جای شهر به گوش می رسد جوانان با فریادهای ضد رژیم در سطح شهر شروع به تظاهرات می کردند درآن روزها دود غلیظی که ناشی از به آتش کشیدن لاستیک بود آسمان شهر را غبار آلود می ساخت و در این میان اصغر از طریق ارتباط با مسجد ولیعصر(عج) و هدایت آقا سید هاشم در جلسات ضد رژیم شرکت می نمود و فعالانه در تظاهرات حضور می یافت

هنگامی که فریادخشم ونفرت توده های رنج دیده وستم کشیده بر سر حاکمان ستم پیشه و بیگانه از دین و میهن آوارمی شود.

اصغر به دریای مواج ملت پیوسته و همپای مردم سرزمین و زادگاهش در تظاهرات ضد رژیم شرکت می کند چه شبهایی که تا دیر وقت در مسجد باقی می ماند و چه روزهایی که در سرما و گرما در سطح خیابانهای شهربامشتهایی گره کرده انزجار و نفرت خود را از رژیم پهلوی فریاد می کشد.

روز 24 آبان 57 است مردم به خیابانها ریخته اند ؛نیروهای گارد درسطح شهرپراکنده اند وصدای رگباروگلوله آنی قطع نمی شود خیابانهای مرکزی شهراز جمله سبزه میدان چهار راه و امام زاده مملو از جمعیت انقلابی است که ناگهان گلوله ای آتشین قلب مهربان و شجاع اصغر را نشانه شد و او را به نزد پروردگارش فراخواند .

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده