شهید مسعود بردبار در بیست و چهارم بهمن ماه 1364 به شهادت نائل آمد.
زندگی و خاطرات شهید مسعود بردبار  + تصاویر


شهید بزرگوار مسعود بردبار در سال 1340 در شهرستان فسا در خانواده ای مؤمن و متدين متولد گردید. در سن کودکی بسیار آرام و سر به راه بود و از همان ابتدا با بقیه خواهران و برادرانش فرق داشت. او در سن ده سالگی یک روز شناسنامه اش را برداشت و اسم خودش را در شناسنامه حسین نوشت و گفت: که چرا اسم مرا حسین نگذاشته اید؟ از حالا به بعد مرا حسین صدا کنید و از همان وقت به دلم گذشت که این بچه در راه امام حسین (عليه السلام) می رود. او در تحصیلاتش بسیار کوشا بود. ما نفهمیدیم که او چگونه دوران مدرسه اش را گذراند تا به سن سربازی رسید.

سربازی را که تمام کرد چون علاقه شدیدی به ارتش داشت با تلاش و کوشش به استخدام ارتش درآمد. او از دوازده سالگی نماز و روزه اش را ترک نمی کرد، بسیار پاک و بی ریا بود، همیشه لباس ساده می پوشید و می گفت: من لباس نو نمی خواهم. در ارتش در قسمت پدافند نیروی زمینی برای چاه های نفت و گاز خدمت می کرد وقت آمدن به مرخصی با لباس شخصی می آمد تا درجه و سمتی که داشت مخفی بماند. یکی دو سال در جبهه های مختلف خدمت کرد و می گفت: اگر ما به جبهه نرویم چه کسی برود؟ زندگی او کوتاه ولی سراسر خاطره بود.

هر وقت به مرخصی می آمد برای خواهران و نامزدش هدیه می آورد و همیشه سعی می کرد هدیه ها را با قیمت یکسان و یک جور انتخاب کند. برادر کوچکش را بسیار دوشت داشت و سرانجام به وسیله بمباران هوايی دشمن بعثی هنگام ظهر كه برای برداشتن آب می رفت با لب تشنه در تاریخ 1364/11/24 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

زندگی و خاطرات شهید مسعود بردبار  + تصاویر

ـــــــ « خاطرات شهید » ـــــــ

* خاطره از زبان خانواده شهيد:

زمانی که مسعود به جبهه رفت من سرباز و در جبهه مشغول خدمت بودم. شهید از من خواست که فرمانده خود را به او معرفی کنم تا با او صحبت کند. با وجود این که از ما دور بود ولی هميشه به فکر ما بود.

در منطقه کوه سرا یک آشنای مسن داشتیم، ایشان می خواست خانه بسازد و مسعود با یکی از اقوام دیگر به آنجا رفته و در ساختن خانه به آن پیرمرد کمک کردند. او به امام خمینی خیلی عشق می ورزید و مطیع فرمان ایشان بود و حتی دو قاب گچی از شکل امام ساخته بود و رنگ آمیزی کرد.

هر موقع به مرخصی می آمد ما را نصیحت می نمود و می گفت: برای دفاع از میهن اسلامی به جنگ می روم و ممکن است که برنگردم از شما می خواهم که راه مرا ادامه دهید. در مورد نماز و روزه به ما سفارش می کرد، در جنگ به خالصانه جنگیدن سفارش داشت.


زندگی و خاطرات شهید مسعود بردبار  + تصاویر

در همین زمینه بخوانید:

شهدای امر به معروف و نهی از منکر 6/ شهید قادر پادیار


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده