در وصیتنامه شهید انعام‌اله زلفخانی که به زبان شیرین ترکی نیز با خانواده خود سخن گفته می‌خوانیم: راستى بياييد، قدرى در زمان خود به فكر فرو رويم كه ((بهترين عبادت تفكر است)) يا حق داريم از خود بپرسيم كه ما در چه زمانى از تاريخ زندگى مى كنيم.
شهید انعام‌اله زلفخانی در چهارم فروردین ماه سال 1339 متولد شد و در 22 فروردین ماه سال 1362 به شهادت رسید.

وصيت‌نامه

(بسم الله الرحمن الرحيم))

((تا بانگ ((لا اله الا الله محمدا رسول الله )) بر جهان طنين انداز نشود، مبارزه هست)) (امام خمينى)

وصيت نامه انعام الله زلفخانى 1/11/61

برادرم اين وصيت نامه را تا من زنده هستم به كسى نشان نده.

اينك كه كل كفر و استكبار جهانى همه توان و قدرت باطل خود را براى سركوبى اين انقلاب در همه ابعاد اقتصادى ـ سياسى و تبليغات و جنگ روانى و شايعه پراكنى چه در داخل و چه در خارج از كشور به راه انداخته اند و از طرفى صدام كافر را تا بن دندان مسلح كرده و با حمايت همه جانبه نظامى، اقتصادى و سياسى او را مجبور به تجاوز به حريم مقدس اين ميهن اسلامى نموده. اصلا چرا من براى شما از توطئه هاى كه عليه اين انقلاب مى شود، بگويم چون همه شما از من بهتر اطلاع داريد.

راستى بياييد، قدرى در زمان خود به فكر فرو رويم كه ((بهترين عبادت تفكر است)) يا حق داريم از خود بپرسيم كه ما در چه زمانى از تاريخ زندگى مى كنيم. در روزگارى كه فردايى مصيبت بارتر ازامروزش دارد. راستى چرا در دنيا ما مسلمانان اين همه از خود بيگانه ايم؟ چرا اين همه مورد ضرب و شتم بيگانه قرار گرفته ايم؟ آيا مكان و پناهگاه اصلى ما كجاست؟ آيا دنيا با چه چشمى به ما مى نگرد؟ يا انقلاب اسلامى ما و رهبرى آن چه تضادى با دنيا و ارزشهاى آن دارد كه اين همه دنياى مستكبرين عليه انقلاب ما دست به هجوم وحشيانه زده اند. آيا مگر دنياى تمدن در خير و صلاح بشريت به پيش نمى رود؟ پس چرا با مناديان احياى ارزشهاى انسانى مخالفند؟

راستى چرا بشر دست به اين همه خونريزى مى زند. از طفلان شش ماهه دزفولى و فلسطينى و همدانى و ايلامى و خوزستانى و هزاران هزار مكان ديگر چه رنجى به آنها رسيده است. آيا چه طلبى را از اين معصومين بى گناه نمى تواند پس بگيرد؟ آخر زلفخانى چقدر ساده اى در دنياى ابرجنايتكاران از انسانيت سخن گفتن افسانه اى هم به شمار نمى آيد. در دنيا چه خبر است؟ چرا اين همه طاغوتيان هراس{دارند}؟ چرا مغزهاى الكلى آنها ديگر خالى از عقل شده است؟ چرا چاره بقاى خود را در بند كشيدن بيچارگان و كشتن و شكنجه آنها مى دانند؟ آخر چه بويى را استشمام مى كنند كه براى آنها قابل تحمل نيست؟

آيا جواب اين همه چراها و هزاران چراى ديگر بجز اين است كه مردى استوارتر از كوهها، كوبنده‌تراز همه سلاحها، مهربانتر از مادرها، خروشانتر از درياها، طوفنده‌تر از طوفانها، ابراهيم وار با تبر ابراهيمى بر دوش، قامتى به بلندى آسمانها و نورى فراگيرتر از خورشيد تربيت شده در مكتب رسول الله و متكى به خداى بزرگ با يارانى استوارتر از كوه مى گويد: اى مسلمانها به پا خيزيد و سرنوشت خود را به دست بگيريد كه ديگر وقت درنگ نيست كه شرف و استقلال ما در گرو همين مبارزات است و آن وقت است كه ياران باوفاى وى مى گويند: پيش به سوى ارمغان بردن به انسانهايى كه قلبشان مالامال از عشق ورزيدن به امام و امت اوست.

انقلاب و حكومت اوست. به جهاد و مفهوم اوست. به اسلام و عنايت اوست.

اى مسلمانها به ويژه ملت مسلمان ايران:

من كه با تمام آگاهى اين راه را انتخاب كرده ام به عنوان يك همدرد برادر كوچك شما براى اداى وظيفه خويش كه خداوند توفيق اداى وظيفه را بر همه ما عطا فرمايد به جبهه جنگ آمده ام. اگر من در اين راه كشته شدم كه عين سعادت است.

وصيت دارم به برادرم حبيب آقاجانى كه {اگر} مى توانى، اين پيام مرا برسان.

1 ـ اى مردم مسلمان! امروز كل‌بسم كفر در مقابل كل اسلام قرار گرفته است كه هيچگونه ترديدى در آن نيست.

امروز رهبرى واقعى زمان كه عمرى را در اسلام صرف نموده است، امام امت است كه فرمانش واجب اطاعت است و من به همه قوم و خويشانم، مادرم، برادرانم، خواهرانم، سفارش مى كنم تا خون در بدن داريد از اين قلب تپنده مستضعفين كه رهبريش درست و مستقيم در خط صراط مستقيم و اسلام اصيل است، دست برنداريد كه خطى بجز

خط آن مرد الهى، خط اسلام در دنياى امروز نيست.

2 ـ اى امت حزب الله اگر در همه حال خدا را مى پرسيتم در جبهه با چشم خود، دست خدا را مى بينيم تا زمانى كه در خط الله قدم برمى داريم و توكل بر او داريم از هيچ مشكلى ترس نيست. پيروزى ما آن قدر نزديك مى شود كه ما به خدا نزديك مى شويم. پيروزى نهايى ما زمانى است كه به خدا بيشتر نزديك شويم. امروز بايد تمام توان خويش را براى به ثمر رساندن اين انقلاب اسلامى به كار بگيريم كه ذره‌اى غفلت، عاقبت ناگوارى را در بر خواهد داشت.

بد نيست {در} اينجا خاطره اى از جبهه را براى شما نقل كنم كه يك روز، خمپاره اى از سوى مزدوران بعثى يكى از برادران ما را زخمى كرد. چون او اولين زخمى از جمع 10 يا 8 نفره ما بود، تجمع كرديم. سپس خمپاره ديگرى در سه متر ما به زمين خورد. بعد از عمل كردن ماسوره خمپاره منفجر نشد و به زمين فرو رفت. به نظر اينجانب بجز دست خدا دست ديگرى در كار نبود. مى خواهم، بگويم: نترسيد از هواپيماهاى مدرن، بمبهاى اتمى زيرا اگر خداوند اراده نكند آنها هم ثمرى نخواهد داشت.

3ـ وصيتى دارم به مادرم، برادرانم، خواهرانم، و همسرم و فرزندانم، هر وقت براى من دل تنگ شديد، براى سلامتى و طول عمر رهبر من دعا كنيد. براى پايدارى جمهورى اسلامى و روحانيت مبارز در خط امام دعا كنيد. و براى اينجانب از همه دوستان و آشنايان حلاليت بگيريد. اميدوارم مرا ببخشيد.

اى ننه ام، قارداشلاريم، باجلاريم، همسريم، اوشاقلاريم، منيم اجازم يوخدى من آغلياز و يا ناراحت اولاز. منيم يولوم الله يولودى كه من اگر بو يولدا سعادت نصيب اولا اولم، خوشبخت اولام بويولدا. پيغمبر، حضرت على (ع) فاطمه، حسن و حسين و تمام ائمه اطهار شهيد اولوبلار هر قدر صبر ايليز الله سيزه چوخ اجر ورر كه اولين نفر بهشت گيدنر صبر ايلينردى. ننه جان! سنه تابوشورام كه افتخار ايله منيم شهيد اولماقيما. سن قيامت گونى شهيدلر ننه سين محشور اولان حضرت زهرا (س) شهيدلر ننه سيدى. منن سورا هميشه گول.

هر كس منه آغلاسا دلدارخ ور. اجازه ويرمه ايونده هيچ كس آغليا.

هاميز الله اطاعت ايلين و هيچ هالدا الله يادان چخارتمين. هاميز منى حلال ايلين. مخصوصا ننه ام. هاميزى الله تابشورام.

خداحافظ

منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان زنجان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده