شهید هدایت الله طاهری روز بیست دو م بهمن ماه 1357 زمانی که دوشادوش همافران نیروی هوایی به یاریگر انقلابیون بود با محاصره لشکر گارد و شلیک گلوله به شهادت رسید.
زندگی نامه شهید راه انقلاب « هدایت الله طاهری»

شهید هدایت الله طاهری فرزند عباس، در سال 1338 در خانواده ای متوسط و مسلمان در شهر فسا پا به عرصه ی وجود نهاد. او از هفت سالگی تن به کار سپرد. او در فصل تابستان در مغازه های نزدیک منزل به شاگردی می پرداخت و دستمزد اين ایام را جمع می کرد تا در زمان مدرسه خانواده اش مجبور به تحمل مخارج تحصیل او نباشند. او همیشه خوش برخورد و خندان بود. مخصوصاً در محیط کار همه ی همکاران از استاد کار تا بقیه ی شاگردان شیفته ی اخلاق و رفتار وی شده بودند. پس از پایان کار نیز روانه ی مسجد می شد تا با صوت خوشش اقامه ی نماز را به اطلاع مؤمنان برساند.

هدایت الله در ایام درس و تحصیل فکر و ذکری جز آموختن نداشت و در بین دانش آموزان مدرسه نمونه و اسوه بود و با تلاش و کوشش فراوان توانست در خرداد ماه سال 1357 با نمرات عالی مدرک دیپلم را بگيرد. پس از آن در آزمون ورودی رشته فنی نیروی هوايی (همافری) شرکت کرد و در آن امتحان نیز قبول شد. همان سال برای شرکت در دوره ی مورد نظر عازم تهران گرديد. در همین ایام نیز دریای طوفانی مردم پایه های تخت پوسیده ی سلطنت را به لرزه انداخته بود. او که خود زخم خورده ی ظلم و ستم حکومت شاه بود، انقلاب و رهبر عالی قدر آن را مرهمی برای زخم های خود دانست با این که نظامی بود و در آن ایام مقررات سختی بر آنها حاکم بود به هر صورت خود را به صفوف تظاهرات می رساند و خشم خود را با فریاد سرخ، نسبت به حکومت ابراز می کرد. با تشریف فرمایی حضرت امام (ره) به میهن، خون تازه ای در رگ های مردم انقلابی جریان یافت.

روز 22 بهمن ماه سال 1357 دژهای رژیم طاغوت یکی پس از دیگری به دست موج خروشان مردم سقوط کرد. در این روز همافران غیور نیروی هوایی نقش عمده ای ایفا کردند و هدایت الله نیز فرصت را غنیمت شمرد و دوشادوش دیگر همافران به یاری انقلابیون شتافت. لشکر گارد هنگامی که از این ماجرا با خبر شد فوراً پایگاه همافران را محاصره کرد و با انواع اسلحه ی سبک و سنگین آنها را به خاک و خون کشید.

در این حمله هدایت الله بر اثر اصابت تیری به سرش به سوی عرش الهی پرواز نمود. رژیم پس از به شهادت رساندن همافران غیور، تمام مدارک شناسایی آنان را نابود کرد تا به صورت ناشناس به خاک سپرده شوند اما امواج سهمگین انقلاب اجازه ی اهانت بیشتر به پیکرهای این عزیزان را نداد. آنان پس از شناسایی به وسیله ی همرزمان خود در بهشت زهرای تهران آرامش یافتند.

ـــــــ « خاطرات شهید » ـــــــ

* خاطره از زبان خانواده شهيد:

این شهيد عزيز در هنگام راهپیمایی ها شرکت فعالي داشت و با لباس شخصی به همراه شهید یوسف خضری شرکت می نمود. او روزهای تعطیل به خانه عمه اش می رفت و روز 19 و 20 بهمن به پادگان نمی رود و می بیند که تعدادی از دانشجویان همکلاسش در روز قبل توسط لشگر گارد در خوابگاه به شهادت رسیده اند. با وجود این که روز قبل بلیط اتوبوس گرفته بود تا به فسا برود با دیدن این صحنه از آمدن منصرف می شود و بلیط را به یکی از دوستانش می دهد.

در روز 22 بهمن در تظاهرات تا پادگان عشرت آباد جلو رفته و اسلحه ای را به غنیمت می گیرد. با اسلحه پشت یک ماشین وانت بار سوار می شود و برای انجام مأموریتی که وجدانش به او اخطار می دهد می رود و مفقود می گردد. روز 24 بهمن بود که عمه اش زنگ می زند و می گوید که هدایت الله 2 روزی است که به خانه نیامده است. نگران بودیم و به همراه پدر و مادرش به تهران رفتیم. تمام بیمارستان های تهران را سر زدیم و اجساد شهدا را نگاه کردیم، سه روز طول کشید اما او را ندیدیم، به پزشکی قانونی رفتیم و در آنجا عکس شهدای گمنام را دیدیم و پس از تماشای عکس ها، هدایت را پيدا كرديم که تیری به سرش اصابت کرده و به شهادت رسیده بود.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده