یادی از شهيد رجبعلي افشار/ معرفی شهدای فرهنگی استان زنجان
شهید افشار در بخش از وصیتنامه خود می‌نویسد: اگر ما بكشيم و يا اگر كشته شويم پيروزيم چون اگر بكشيم بدان معني است كه تمام منافقين را از بين برده‌ايم و خودمان آزادانه زندگي خودمان را با شرايط اسلام ادامه خواهيم داد.

« حسين(ع) سر سلسله شيداييان عشق اوست و شيدايي را كه به هر كسي نمي‌بخشند. شيدايي حق و پاداش از خودگذشتگي است. شهدا كليدداران كعبه شيدايي هستند و كعبه شيدايي كربلاست. ما سرگردان هاي قدر نفس را چه مي‌رسد كه از ستارگان كهكشان حسين بن علي(ع) سخن بگوييم؟ ما را چه رسد كه از ساكنان حريم قدس و شاهدان محفل انس سخن بگوييم؟ آنكه با پاي اختيار قدم در طريق كربلا نهاده است مي‌داند كه خون؛ حرم سر سيدالشهدا(ع) است و اين نه رازي است كه به اغيار فاش شود. كربلا تماشاگه عشق است نه سراب عقل.

كربلا تماشاگه راز است راز خون؛ راز "اني اعلم مالا تعلمون" آنجا "سفاكان خون" در برابر "باذلان خون" صف كشيده‌اند الذين بذلوا مهجهم دون الحسين 7. آنان چه بسيارند و اينان چه قليل. آنان به قصد "فساد در ارض" آمده‌اند و اينان "قيام به اصلاح" كرده‌اند كه فرمود: "اني لم اخرج اشداً ولا بطراًٌ ولا ظالماً؛ انما خرجت لطلب الا صلاح في امه جدي" چه رازي در خون نهفته است(شهيد مرتضی آويني). »

دانش آموز معلم شهيد رجبعلي افشار در سال 1347 در روستاي كرسف در هشت كيلومتري قيدار در خانواده مذهبي، مومن و كشاورز پا به عرصه وجود نهاد. در سال 1354 وارد دبستان و سال 1358 وارد راهنمايي شد و در كرسف دو مقطع ابتدايي و راهنمايي را با عشق و علاقه خاصي به پايان برد.

شهيد افشار فردي مومن، شوخ طبع و كسي بود كه كينه به دل نداشت و هميشه بشاش و خنده برلب داشت(عباس يگدلي ؛ از هم دوره‌اي های شهيد.).

او به شغل معلمي علاقمند بود تا اينكه در سال 1/7/1362 در دانشسراي تربيت معلم مدني قيدار پذيرفته و مشغول به تحصيل شد. اما هيچ گاه رزمندگاني كه در جبهه‌هاي حق عليه باطل بودند لحظه‌اي فراموش نمي كرد. آري سال 1363 سال موعودش بود.

در سال دوم متوسطه علي رغم مخالفت اطرافيان پس از طي دوره آموزش نظامی راهي جبهه‌ها گرديد. او امدادگري بود كه كار مداواي مجروحين را به عهده داشت و اين كار را براي خود قرب و منزلتي مي‌دانست و همواره بر فعاليت بيشتر خود مي‌افزود اما جزيره مجنون سعادت گاهي بود كه او را به سوي معبودش مي‌خواند و در حالي كه بر اثر اصابت تركش از ناحيه سر و گردن به شدت مجروح شده بود به لقاي پروردگار پيوست و در مورخه22/12/1363 عروج معنوي خود را طي نمود.

آن گاه پيكر مطهر شهيد افشار را به روستاي خود يعني كرسف انتقال مي‌دهند و در دستتان پرشور مردم روستا پس از طي مسافتي در جوار امامزاده عبدالله(ع) دفن مي‌نمايند.

آري شهادت همان مسلكي است كه خدا و رسول اكرم(ص) و ائمه معصومين: و صالحين و متقين مي‌خواهند.

شهادت سعادت آفرين است و انسان را به سعادت مي‌رساند و بهترين درجه كه مشمول حال انسان است مي‌نمايا ند.

وصيت‌نامه شهيدرجبعلي افشار

بسم الله الرحمن الرحيم

انا فتحنا لك فتحنا مبينا (قرآن مجيد)

شرط اين بود كه در حجله بختم به سعادت برسم

قسمت اين شد كه در سنگر عشقم به شهادت برسم

سلام بر حضرت مهدي(عج) و نايب بر حقش امام امت و سلام درود به رزمندگان اسلام و شهداي به خون خفته. برادران و خواهران عزيز من كوچكتر از آن هستم كه وصيت‌نامه بنويسم. هم اكنون اين را نوشتم تا يادگاري از من باقي بماند. اگر ما بهتر فكر بكنيم كه از زمان پيامبران كه ابرقدرت‌ها بر عليه تمام مستضعفين جهان و اسلام قيام كرده و مي‌كنند.

براي مثال اگر آب نباشد انسان نمي تواند زنده بماند و اگر روي زمين جسد حيوانات و گياهان پوسيده بر زمين باقي مي‌ماند وقتي كه فصل بهار مي‌شود باران مي‌بارد و آب قطره قطره جمع مي‌شود و يك سيل بزرگ را تشكيل مي‌دهد و همه جسد حيوانات و گياهان پوسيده را مي‌برد و به گودال‌ها مي‌ريزد.

اكنون نيز اسلام آب مستضعفان است كه از تمام شهرهاي ايران در جبهه‌ها جمع شده است و مي‌خواهد تمام كفار را به گودال‌ها بريزد و زمينه را براي ظهور حضرت مهدي(عج) آماده سازد و اگر از منافقين هم كسي باقي بماند آن حضرت (مهدي) با شمشير خود به هلاكت خواهد رسانيد.

اي منافقين! شما خيال مي‌كنيد با كشتن ما پيروز خواهيد شد. حتماً نخواهيد توانست. اگر ما بكشيم و يا اگر كشته شويم پيروزيم چون اگر بكشيم بدان معني است كه تمام منافقين را از بين برده‌ايم و خودمان آزادانه زندگي خودمان را با شرايط اسلام ادامه خواهيم داد و اگر كشته شويم باز هم پيروزيم چون كشته شدن ما در تاريخ‌ها ثبت مي‌گردد. ما اگر كشته شويم خواست خداوند بوده است و اگر بكشيم باز دستور خداست و ما هر كاري را كه آن جام مي‌دهيم خداوند را به آن كار (اسلامي) دعوت كرده است.

سخني چند با پدر و مادر عزيزم

پدر بزرگوارم مي‌دانم كه براي بزرگ كردن من زحمت كشيده‌اي. اميدوارم كه حلال كني كه من جهت رضايت خاص خدا در اين جنگ شركت نمودم و خواسته خداوند است كه به ديدارش رهسپار گردم.

مادر مهربانم مي‌دانم براي بزرگ كردن من شب‌ها نخوابيده‌اي و زحمت كشيده‌اي مرا در آغوش گرفتي. مرا ببخش و حلال كن. حلال كنيد اي دوستان، عزيزان و همسايگان، فاميل‌ها. هر خطايي از من ديده‌ايد ببخشيد.

برادرانم و خواهرانم مرا ببخشيد و حلال كنيد.

خداحافظ- والسلام عليكم.

منبع: کتاب مردان آفتاب به قلم اصغر جاهدی فر

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده